آریامهر 🇮🇷

#پندانه
Канал
Логотип телеграм канала آریامهر 🇮🇷
@ARYAMEH1Продвигать
28,82 тыс.
подписчиков
29,2 тыс.
фото
25,8 тыс.
видео
2,99 тыс.
ссылок
تروشات ذهن نه چندان معیوب من 🤭 کانال تعرفه تبلیغات 👇 ⬇️⬇️ https://t.me/joinchat/AAAAAETmT6aM1t5B86TCag حتما عضو کانال اصلی ما بشوید ↙️↙️ @KHODABOZORGASTT @KHODABOZORGASTT
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔅#پندانه

✍️ ماجرای متحول‌شدن غزالی با نصیحت عجیب یک دزد!

🆔 @ARYAMEH1
🔆 #پندانه

بپرهيز از ظلم به كسی كه ياوری جز خدا ندارد

🔹زمانی كه ازدواج كردم، كادوی ازدواجم تابلويی بود كه پدر با دست خود به عربی و با اين مضمون نوشته بودند:

🔸بپرهيز از ظلم به كسی كه ياوری جز خدا ندارد.

🔹اين جمله‌ای‌ است كه اباعبدالله(علیه‌السلام) در لحظه آخر زندگی بر لب آوردند.

🔸یکی از علما وقتی اين تابلو را ديدند، گفتند:
اين را حاج‌آقا به‌خاطر همسرشان نوشته‌اند كه هميشه در ذهنشان باشد، چون يک زن در منزل شوهر، همه داشته‌اش را می‌آورد و بايد بدانيم جز خدا پناهی ندارد و نبايد به اين زن بگوييم بالای چشمت ابروست وگرنه مستقيم وارد جنگ با خدا شده‌ايم.

🔹خداوند در هيچ‌چيزی شتاب نمی‌كند مگر ياری به مظلومان.

👤 استاد فاطمی‌نیا

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

پسر جوانی قصد بردن پدر پیر خود به سرای سالمندان کرد‌. صبح زود، پدر را سوار ماشین خود کرد.

🔹پدر پیر آخرین چیزی که در چمدان خود گذاشت و می‌خواست آن را با خود به سرای سالمندان ببرد، عکس همسر جوانش بود؛ همسری که مادر پسر بود و مرد بعد از فوت او دیگر ازدواج نکرده بود.

🔸در میانه راه پدر به پسر گفت:
پسرم! می‌توانم از تو تقاضایی برای بار آخر کرده باشم؟!

🔹پسر متکبر جوان سری از روی ناچاری به رضایت تکان داد.

🔸پدر که کارگر کارخانۀ الوار و چوب‌بری بود، از پسر خواست او را برای بار آخر به کارگاه چوب‌بری‌ای ببرد که در آن ۳۰ سال کار کرده بود.

🔹چون به کارخانه رسیدند، پدر به پسر درخت بزرگی را نشان داد که چند کارگر در حال کندن پوستش بودند.

🔸پدر رو به پسر گفت:
پسرم! این درخت، حیات خود را مرهون آن پوست پیری است که در حال کندنش هستند. اگر پوست درخت را زمان حیات می‌کندند، درخت هر اندازه قوی بود، قدرتِ گرفتن آب و غذا از خاک را نداشت و بلافاصله خشک می‌شد.

🔹اما اکنون که درخت را بریده‌اند، پوست آن را هم بریده‌اند و بی‌ارزش‌ترین‌ قسمت الوار، همان پوستش بعد از بریدن آن است.

🔸سال‌هایی که درختان را پوست می‌کندم، به این نکته فکر می‌کردم؛ روزی خواهد رسید که من هم برای تو چون پوست درختان، به بی‌ارزش‌ترین بخش درخت تبدیل می‌شوم که دور ریخته خواهم شد. تویی که عمری برایت زحمت کشیده و بعد از مرگ‌ مادرت، به تنهایی بزرگت کردم.

🔹امروز همان روزی است که سال‌ها منتظر رسیدنش بودم‌.

🆔 #داستانک

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

راز موفقیت

🔹مرد جوانی از سقراط پرسید:
رمز موفقیت چیست؟

🔸سقراط به مرد جوان گفت:
صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیا.

🔹وقتی هر دو به رودخانه رسیدند، سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود.

🔸بعد از اینکه وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید، سقراط سر مرد جوان را زیر آب برد و او را شگفت‌زده کرد.

🔹مرد تلاش می‌کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی‌تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد، محکم نگاه داشت.

🔸سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد، کشیدن یک نفس عمیق بود.

🔹سقراط از او پرسید:
در آن وضعیت تنها چیزی که می‌خواستی چه بود؟

🔸پسر جواب داد:
هوا.

🔹سقراط گفت:
این راز موفقیت است! اگر همان طور که هوا را می‌خواستی در جست‌وجوی موفقیت هم باشی، به دستش خواهی آورد. رمز دیگری وجود ندارد.

🆔 #داستانک
👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

دریاب کزین جهان گذر خواهد بود

🔹عارفی از بازاری عبور می‌کرد که دید پیرمردی با کارگرِ باربری بر سر یک درهم جنگ می‌کند و با شلاق بدهی خود را از او می‌خواهد.

🔸جمعی آن صحنه را نگاه می‌کردند. عارف شلاق از دست پیرمرد گرفت و بدهی جوان را در دستش گذاشت.

🔹سپس گفت:
ای پیرمرد! بر خود چقدر عمر می‌بینی که چنین در سن پیری به دنبال درهم و دیناری؟!

🔸به خدا قسم من می‌ترسم ذکر ‌«لا إله إلّا الله» را بر زبان بیاورم و نمی‌گویم. چون‌ ترس دارم «لا إله» را بگویم و بقیه را اجل امانم ندهد تا بر زبان آورم و کافر بمیرم.

🔹من به اندازۀ فاصله «لا إله» تا «إلّا الله» گفتن که چشم برهم‌زدنی زمان لازم دارد، بر خود عمری نمی‌بینم.

🔸در این بین، جوانی چون این سخن شنید بی‌هوش شد و افتاد و جان داد.

🔹عارف گفت:
ای پیرمرد برو و در کسب دنیای خود مشغول باش، آن کس که باید پند مرا می‌گرفت، گرفت.

🆔 #داستانک
👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

نقش پررنگ افکار در حل مشکلات زندگی

🔹شخصی ﺳﺮﮐﻼﺱ ﺭﻳﺎﺿﯽ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ.

🔸وقتی ﺯﻧﮓ ﺭﺍ ﺯﺩﻧﺪ، ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪ و ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺩﻭ مسئله ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭی ﺗﺨﺘﻪ‌ﺳﻴﺎﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ، ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺁن‌ها ﺭﺍ به‌عنوان ﺗﮑﻠﻴﻒ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺑﺮﺍی ﺣﻞ ﺁن‌ها ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ.

🔹هیچ‌یک ﺭﺍ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺣﻞ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﻮﺷﺶ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻳﮑﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩ.

🔸ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ‌ﮐﻠﯽ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺷﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁن‌ها ﺭﺍ به‌عنوان ﺩﻭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ‌ﺣﻞ ﺭﻳﺎضی نوشته ﺑﻮﺩ.

🔹ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ می‌دانست، ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺁن را ﺣﻞ نمی‌کرد، ﻭلی ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺗﻠﻘﻴﻦ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مسئله ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞﺣﻞ ﺍﺳﺖ و ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻓﮑﺮ می‌کرد ﺑﺎﻳﺪ ﺣﺘﻤﺎً ﺁن ﺭﺍ ﺣﻞ ﮐﻨﺪ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍی ﺣﻞ مسئله ﻳﺎﻓﺖ.

🔸ﺣﻞ ﻧﺸﺪﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺩماﻥ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭد.

🆔 #یک_حرف_خوب
👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

وسعت رزق، دست خودمونه

🔹دوش حمام رو نگاه کن؛ آب از بالای سرت میاد ولی اینکه اصلاً آب باز باشه یا نه، کم باشه یا زیاد، سرد باشه یا گرم، به تو مربوط می‌شه. که کدوم شیر رو بچرخونی.

🔸این مثال رو زدم که بگم ماجرای «رزق و روزی» همچین ماجراییه.

🔹رزق ما تو آسمونه، اون بالا. به همین خاطر قرآن می‌گه:
«و فی السماء رزقکم»

🔸ولی اینکه فرو بباره یا نه، کم بباره یا زیاد، به سعی و تلاش ما بستگی داره.
«لیس للانسان الا ما سعی»

🔹فرمود اگر کسی رزقش کمه، انفاق کنه.
می‌گیم دست خودم خالیه، اما خدا می‌گه از همونی که داری ببخش تا برات زیادش کنم.

🔸چه حساب و کتاب قشنگی داره خدا. همه چیزش بوی محبت می‌ده.

🔹می‌گه:
غمگینی؟ دلی رو شاد کن؛
خسته‌ای؟ دست افتاده‌ای رو بگیر؛
نگاه نکن کم داری، ببخش؛ من برات زیادش می‌کنم، درستش می‌کنم.

🔸خدا رو باور کنیم.

🔹دیدید وقتی حال کسی رو خوب می‌کنیم، دل کسی رو شاد می‌کنیم؛ تا چند وقت خودمون شارژیم؟

🔸کل قصهٔ زندگی همینه، همه‌اش بده‌بستون محبته. اگه تو این دادوستد شرکت نکنی و بلدش نباشی، پس «زندگی» نمی‌کنی.

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

گول ظاهر زندگی‌ها رو نخورید

🔹‏من پولدارترین آدمای این شهر رو دیدم که یه ماشین معمولی سوار می‌شن.

🔸عاشق‌ترین آدما رو دیدم که حتی یه استوری هم از عشقشون نمی‌ذارن.

🔹خیّرترین آدما رو دیدم که اصلاً هیچ‌کس اونا رو نمی‌شناسه.

🔸باکلاس‌ترین آدما رو دیدم که یه گوشی معمولی داشتن.

🔹بامعرفت‌ترین آدما رو دیدم که هیچ‌وقت دم از رفاقت و معرفت نمی‌زدن.

🔸پس گول ظاهر زندگی آدما رو نخورید. چیزای واقعی اصلاً نمایش‌دادنی نیستن...

🆔 #یک_حرف_خوب

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

🔸 فردی از کشاورزی پرسید:
آیا گندم کاشته‌ای؟!

🔹 کشاورز جواب داد:
نه، ترسیدم باران نبارد.

🔸 مرد پرسید:
پس ذرت کاشته‌ای؟

🔹 کشاورز گفت:
نه، ترسیدم ذرت‌ها را آفت بزند.

🔸 مرد پرسید:
پس چه چیزی کاشته‌ای؟!

🔹 کشاورز گفت:
هیچ‌چيز، خیالم راحت است ...!


🔰 همیشه بازنده‌ترین افراد در زندگی کسانی هستند که از ترسشان هرگز به هیچ کاری دست نمی‌زنند ...

👤 #آریامهر
@Aryameh1
🔆 #پندانه

هزینهٔ سنگین انسانیت

🔹کسی که برای حل مشکلات دیگران به آن‌ها پول قرض می‌دهد یا ضامن وام آن‌ها می‌شود و به‌دروغ نمی‌گوید «ندارم!»، «گرفتارم!» و...، احمق نیست، کریم و جوانمرد است.

🔸کسی که از معایب و کاستی‌های دیگران، درمی‌گذرد و بدی‌ها را نادیده می‌گیرد،
احمق نیست، شریف است.

🔹كسی كه در مقابل بی‌ادبی و بی‌شخصيتی ديگران با تواضع و محترمانه حرف می‌زند و مانند آن‌ها توهين و بددهنی نمی‌كند، احمق نيست، مؤدب و باشخصيت است.

🔸کسی که به حرف‌هایی که پشت‌سرش زده می‌شود، اهمیت نمی‌دهد، بی‌خبر نیست، صبور و باگذشت است.

🔺انسان بودن، هزينهٔ سنگينی دارد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌


👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

اندازه قلبت را بسنج

🔹می‌گویند قلب هرکس به اندازهٔ مشت بستهٔ اوست.

🔸اما من قلب‌هایی را دیده‌ام که به اندازهٔ دنیایی از «محبت» عمیقند.

🔹دل‌های بزرگی که هیچ‌وقت در مشت‌های بسته جای نمی‌گیرند و مثل غنچه‌ای با هر تپش شکفته می‌شوند.

🔸دل‌های بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه، تا اینکه ابر محبت ببارد.

🔹در عوض دل‌هایی هم هستند که حتی از یک مشت بسته هم کوچک‌ترند.

🔸دل‌هایی که شاید بتوانند وسیع باشند، اما بیش از یک بند انگشت هم عمق ندارند.

🔹و تو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است، به دستت نگاه کن، وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف می‌کنی...


👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

کم گوی و گزیده گوی

🔺مغز کوچک و دهان بزرگ، میل ترکیبیِ بالایی دارند.

🔸کلماتی که از دهان شما بیرون می‌آید، ویترین فروشگاه شعور شماست.

🔸پس وای بر جمعی که لب را بی‌تأمل باز کنند. چرا که کم داشتن و زیاد گفتن، مثل نداشتن و زیاد خرج کردن است.

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

صادق باش تا عذاب وجدان نداشته باشی

🔹ﯾﻪ خواهر و برادر ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ می‌کردن، ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺗﯿﻠﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻨﺪﺗﺎﯾﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ.

🔸ﭘﺴر ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪ‌ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿ‌ﺪﻡ و ﺗﻮ هم ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ.

🔹ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ...

🔸ﭘﺴﺮ بزرگ‌ترین ﻭ زیباترین ﺗﯿﻠﻪ ﺭﻭ یواشکی برداشت و ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺩ.

🔹ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎ رو ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ.

🔸اوﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿد و تمام شب خواب بازی با تیله‌های رنگارنگ رو دید.

🔹اما پسر ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ تمام شب نتوﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ حتما ﺩﺧﺘﺮک ﻫﻢ ﯾﻪﺧﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻫﺎﺷﻮ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻩ.

🔸دقت کردین چقدر بعضی رفتارهای ما هم همین شکلیه؟ بعضیا فکر می‌کنن زرنگن، درواقع همین کودک این داستان هستند.

🔹ﻋﺬﺍﺏ ﻣﺎﻝ کسانی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩﻕ نیستند و ﺁﺭﺍﻣﺶ از آن ﻛﺴانی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩقند.

🔸ﻟﺬﺕ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ افراد صادﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ، از آن ﻛﺴانی است ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺻﺎﺩﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ می‌کنند.

🆔 #داستانک
👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

ارزش زمان

🔹سه مسافر به شهری رسیدند که پیری دانا آنجا زندگی می‌کرد. نزد او رفتند و خواستند که به آن‌ها پندی دهد.

🔸پیر پرسید:
چقدر اینجا می‌مانید؟

🔹اولی گفت:
تقریبا سه ماه.

🔸جواب شنید:
به گمانم نتوانی تمام مناطق دیدنی شهر را ببینی.

🔹دومی گفت:
شش ماه.

🔸جواب شنید:
شاید تو از آن دوستت هم کمتر شهر را ببینی.

🔹سومی گفت:
یک هفته.

🔸جواب شنید:
تو از آن دو بیشتر شهر را خواهی دید!!

🔹سپس گفت:
زمانی که آدم‌ها فکر می‌کنند زمان زیادی در اختیار آن‌هاست به راحتی آن را تلف می‌کنند اما آن هنگام که اطمینان داشته باشند وقتشان اندک
است ارزش زمانشان را به خوبی درک می‌کنند.

💢 راستی ما چقدر وقت داریم؟

‌‎🆔 #داستانک

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

اميد، بهترين قوه محرک زندگی

🔹دانشمندان تعدادی موش را داخل يک استخر آب انداختند.

🔸تمامی موش‌ها فقط ۱۷ دقيقه توانستند زنده بمانند و در نهايت خفه شدند.

🔹دانشمندان با اينكه می‌دانستند موش بيش از ۱۷ دقيقه زنده نمی‌ماند، دوباره تعداد ديگری موش را به داخل همان استخر انداختند و با علم ۱۷ دقيقه تا مرگ موش‌ها، تمامی موش‌ها را قبل از ۱۷ دقيقه از آب بیرون کشیدند و تمامی آن‌ها زنده ماندند.

🔸موش‌ها پس از مدتی تنفس و استراحت دوباره به آب انداخته شدند.

🔹حدس می‌زنيد اين بار چند دقيقه زنده ماندند؟ "۲۶ ساعت" طول كشيد تا آن‌ها مردند.

🔸آن‌ها به اين اميد كه دوباره دستی خواهد آمد و نجات پيدا می‌كنند، ۲۶ ساعت تمام طاقت آوردند.

🔹اميد بهترين و بالاترين قوه محرک زندگی است. در هیچ شرایطی امیدتان را از دست ندهید...


👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

قانون ۱۵ دقیقه چیست؟

این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد!

🔻تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را می‌سازد بلکه شخصیت اجتماع را نیز تعیین می‌کند.

۱. اگر روزی ۱۵ دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.

۲. اگر روزی ۱۵ دقیقه از کارهای بی‌اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.

۳. اگر روزی ۱۵ دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید، از هفته‌ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.

۴. اگر روزی ۱۵ دقیقه را به پیاده‌روی سریع اختصاص دهید از هفته‌ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه بهتری خواهید گرفت.

۵. اگر روزی ۱۵ دقیقه مطالعه و سلول‌های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت‌های عظیم یادگیری دست خواهید یافت.

🔺زیبایی روش یا قانون ۱۵ دقیقه در این است که آن‌قدر کوتاه است که هیچ‌وقت به بهانه اینکه وقت ندارید، آن را به تاخیر نمی‌اندازید.

👤 #آریامهر
@Aryameh1
🔆 #پندانه

بندگی خدا کن

🔹پادشاهی را وزیری عاقل بود که از وزارت دست برداشت.

🔸پادشاه از دگر وزیران پرسید:
وزیر عاقل کجاست؟

🔹گفتند:
از وزارت دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است.

🔸پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید:
از من چه خطا دیده‌ای که وزارت را ترک کرده‌ای؟

🔹گفت:
از پنج سبب؛

اول: آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم، اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا در وقت نماز هم، حکم به نشستن می‌‌کند.

دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم، اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که او نمی‌خورد و مرا می‌‌خوراند.

سوم: آنکه تو خواب می‌‌کردی و من پاسبانی می‌کردم، اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند.

چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد، اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید.

پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سر زند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که گناهانم را می‌بخشاید.

🆔 #داستانک

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

پاداشی برای نیتی خیر

🔹یکی از عرفا نقل می‌کرد که روزی در فرودگاه تبریز از هواپیما پیاده شدم و خواستم تاکسی کرایه کنم تا به منزل برساندم.

🔸تاکسی‌ها مدل بالا بودند و خودروی پیکانی آن دور پارک کرده بود که کسی سوار نمی‌شد.

🔹او را دربست کرایه کردم و به او گفتم:
اگر مسافر هم سوار کنی ایرادی ندارد.

🔸راننده خوشحال شد. به چند نفر در مسیر که بودند، چراغی زد و توقف کوتاهی کرد ولی هم‌مسیر ما نبودند. کسی سوار نشد و بالاخره مرا تنهایی به منزل رساند.

🔹شب در عالم رویا در باغ زیبای بزرگی خودم را دیدم.

🔸بسیار خوشحال شدم و پرسیدم:
این باغ برای کیست؟

🔹گفتند:
تو.

🔸پرسیدم:
چرا؟

🔹گفتند:
امروز کار خیری کردی.

🔸گفتم:
ولی کسی سوار نشد و راننده مرا فقط برد و از من کرایه گرفت.

🔹گفتند:
در لحظه‌ای که راننده در مقابل مسافری می‌ایستاد، تو بیشتر از راننده مشتاق بودی آن مسافر سوار شود و راننده کرایه‌ای بگیرد و وقتی مسافری سوار نمی‌شد، تو بیشتر از او متاسف می‌شدی.

🔸این باغ برای نیت خیری بود که در قلبت داشتی، هرچند نمی‌توانستی نیت خیر خود را به نتیجه برسانی.

💠 إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا؛
اگر خداوند در قلب‌های شما (کافی است) خیری ببیند، به شما خیر عنایت می‌کند. (انفال:۷٠)

🆔 #داستانک
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
🆔1⃣ @KHODABOZORGAStT
https://t.me/joinchat/TqCmjLuviF9cEElx
🔆#پندانه

📌سه چیز را به آسانی از دست نده؛
👈🏻"جوانی"، "وقت"، "دوست"

📌سه فرد را همیشه احترام داشته باش؛
👈🏻"مادر"، "پدر"، "استاد"

📌از سه چیز همیشه به نفع خودت استفاده کن؛
👈🏻"عقل"، "صبر"، "همت"

📌سه چیز را بیشتر از همیشه بشناس؛
👈🏻"خود"، "خداوند"، "حق دیگران"

📌سه چیز را همیشه با احتیاط بردار؛
👈🏻"قلم"، "قسم"، "قدم"

📌سه چیز را همیشه به یاد داشته باش؛
👈🏻"مرگ"، "احسان"، "قرض"

📌لذت سه چیز را از دست نده؛
👈🏻"مال"، "اولاد"، "آزادی"
👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
🔆 #پندانه

حکایتی فراموش شده

🔹حکیم فرزانه‌ای، همه مردم شهر را جمع کرد تا برای آن‌ها حکایت فراموش شده‌ای را بازگو کند.

🔸از چند روز قبل، مریدان حکیم در سراسر شهر جار زدند و مردم را آگاه کردند.

🔹از این رو جمع کثیری در روز موعود برای شنیدن حکایت فراموش شده گرد آمدند.

🔸حکیم بالای منبر رفت و گفت:
روزی روزگاری پسربچه‌ای زندگی می‌کرد، بعد از گذشت ایامی جوان شد، سپس ازدواج کرد و صاحب بچه‌ای شد، به سختی کار کرد، سپس خانه و تجارتخانه‌ای برای خود دست‌وپا کرد.

🔹آن‌گاه حکیم ساکت شد، مردم ابتدا کمی صبر کردند، عاقبت عصبانی شده و فریاد کشیدند:‌‌
خُب! که چی؟

🔸حکیم به نشانه تاسف سری تکان داد و گفت:
که چی را از خودتان بپرسید، این داستان زندگی خود شماست!‌

🔹راستی که چی؟!
آیا واقعا هدف از آفرینش انسان فقط همین چیزهایی بود که حکیم گفت!؟

🔸به حق باید گفت که این حکیم فرزانه به بهترین شکل ممکن مردمان شهرش را پند داد.

👤 #آریامهر !!××!!
☑️ @Aryameh1 ©🟩🟧
Ещё