🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹✅ #چند_جمله_برای_حاج_مهدی_صوراسرافیل#یا_همون_مهدی_رگباراواخر سال 66 بود که حاج مهدی اومد گردان تخریب لشگر10
حاج مهدی از نیروهای قدیمی تخریب لشگر27 بود و شهید اربابیان از نزدیک او را میشناخت.
حاج مهدی خیلی پر انرژی و شوخ بود و قد بلندش شاخص بود.
هر کجا بود بچه ها شاد بودن و صدای خنده اون ها میومد
یه سرود بلد بود و میخوند و بچه ها دورش رو میگرفتند و جواب میدادند
و اون سرود آهنگ معروفی داشت که حاج مهدی کلمات اون رو عوض کرده بود.
میخوند ...
فلق دوباره رنگ خون گرفت... و بچه ها با هم میگفتند.. گرفت گرفت
اونقدر کلمات این سرود شیرین بود که صدای قهقهه رزمندگان که اکثر اون ها نوجوان و جوان بودن به هوا برمیخواست.
حاج مهدی کمپوت روحیه بود.
روز 13 فروردین سال 67 بعد از نماز ظهر و عصر مقر تخریب لشگر10 در شهر بیاره عراق با بمب شیمیایی که از هواپیمای دشمن پرتاپ شد بمباران شد و بیش از 40 نفر از بچه ها تخریب در اون مقر مصدوم شدند و یک نفر هم (شهید رضا استاد) به شهادت رسید.
ما وقتی از خط برگشتیم بچه ها در اطراف مقر پراکنده بودند و پرس و جو کردیم و شنیدیم بچه ها را به پست امداد بالای تپه مشرف به شهر بیاره بردند.
وقتی مقابل بهداری رسیدیم مهدی صوراسرافیل را دیدیم. حالش به شدت دگرگون بود و از یک طرف سرفه های شدید میکرد و از طرفی هم بالا میاورد. اثرات گاز شیمیایی او رو بیحال کرده بود . بچه ها میگفتن بمب شیمیایی نزدیکش خورده.
من رفتم به صور اسرافیل روحیه بدهم و شروع کردم همون سرود معروفش رو خوندم و بچه ها هم جواب میدادن... گرفت گرفت..
و او هم با خنده وسط سرفه هاش میگفت: گرفت گرفت... حالم گرفت.
آقا مهدی صور اسرافیل با بمب شیمیایی دشمن به شدت مصدوم شد و
چند ماه در بیمارستان بستری بود و از آن روز تا به حال صدمات شیمیایی دشمن با او همراه است.
برای این همسنگر تخریبچی آرزوی سلامتی داریم.
(جعفر طهماسبی)
@ALVARESINCHANNEL