الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#شهید_بسطام_خانی
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#شهیدی_که_با_بدن_قطعه_قطعه_به_امام_حسین_علیه_السلام_سلام_داد
🔴 #تخریبچی_شهید
#محمد_رضا_بسطام_خانی
✍️✍️✍️ راوی: #علیرضا_شکاری
ماموریت مین گذاری و #پاکسازی_میادین_مین اطراف #شهر_مندلی عراق به گردان ما واگذار شده بود و بچه ها در منطقه #عملیاتی_مسلم_ابن_عقیل علیه السلام در #سومار مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند.
گردان تخریب اولین شهیدش رو داده بود...
#بچه_های_تخریب سیدالشهداء علیه السلام داغدار شهید محمدرضا دوقوز بودند. مثل اینکه در حین پاکسازی مین کوشکوبی زده بود وایشان در دم به شهادت رسیده بود.
چند روز که گذشت دسته ما رو هم برای پاکسازی بردند..
#برادر_بسطام_خانی مسوول دسته ما بود...
منطقه ای که قرار بود ما کارکنیم تپه های مشرف به شهرمندلی عراق بود.
هرکدام مشغول شدیم و نواری از #میدان_مین رو خنثی سازی میکردیم.
#مین_ها_کوشکوبی بود و اکثرا هم حساس شده بود.
من یک دوربین 110 کتابی داشتم و با خودم برده بودم که از منطقه و بچه ها عکس بگیرم.
دوسه تا عکس که گرفتم برادر بسطام خانی دروربین را ازمن گرفت و توی جیب شلوارش گذاشت و گفت برادر : حواست پرت میشه و خدای نکرده اتفاقی میفته
بسطام خانی رفت و ما هم مشغول پاکسازی مینها شدیم
هنوز چند تا مین خنثی نکرده بودیم که صدای انفجار مهیبی از وسط میدون مین اومد.
سریع از میدون خارج شدم و به سمت محل انفجار دویدم.
وقتی رسیدم #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی هم اونجا بود .
دیدم #برادر_بسطام_خانی از وسط دو تیکه شده و پایین تنه اش به کناری افتاده و خون از جسمش فوران میکنه.
چند تا بودیم که با احتیاط وارد میدون مین شدیم و به بالای سرش رسیدیم.
بسطام خانی با اینکه توی خون دست و پا میزد به ما روحیه میداد و با خنده میگفت برادرها...چیزی نشده!!!!!!....هوا خیلی سرد بود به طوری که وقتی با ما صحبت میکرد بخار از دهانش خارج میشد.تمام امعاء و احشاء بدنش بیرون ریخته بود ..بچه ها کمک کردند تا از میدون مین بیرونش بیاریم که.
بسطام خانی با حالت التماس فریاد زد .
برادرها من رو رها کنید.
تو رو خدا کمک کنید من رو #سمت_کربلا و #حرم_امام_حسین برگردونید تا به آقام سلام بدهم.
ما هم اونچه که او خواسته بود انجام دادیم.
#شهید_بسطام_خانی نیم تنه جدا شده را با زحمت بالا نگه داشت و درحالیکه صدایش به لرزه افتاده بود گفت:
السلام علیک یا ابا عبدالله.
سلام به امام حسین علیه السلام رو داد و از حال رفت و به حالت سجده با صورت به خاک افتاد
غوغایی به پا شده بود.
از یک طرف گریه امان ما رو گرفته بود و از طرف دیگر نگران بودیم که پامون به سیم تله ای بخوره و انفجار دیگه ای رخ بده.
با هدایت شهید سید محمد زینال حسینی #بدن_قطعه_قطعه_شهید_محمد_رضا_بسطام_خانی رو توی پتو گذاشتیم و از میدان مین خارج شدیم....
❇️ بدن مطهر شهید محمدرضا بسطام خانی در آخرین روزهای پائیز سال 61 درگلزار شهدای بهشت زهراءسلام الله علیها در قطعه28 ردیف37 شماره 15 درخاک آرمید
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#شهیدی_که_با_بدن_قطعه_قطعه_به_امام_حسین_علیه_السلام_سلام_داد
#تخریبچی_شهید
#محمد_رضا_بسطام_خانی
✍️✍️✍️ راوی: #علیرضا_شکاری

ماموریت مین گذاری و #پاکسازی_میادین_مین اطراف #شهر_مندلی عراق به گردان ما واگذار شده بود و بچه ها در منطقه #عملیاتی_مسلم_ابن_عقیل علیه السلام در #سومار مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند.
گردان تخریب اولین شهیدش رو داده بود...
#بچه_های_تخریب سیدالشهداء علیه السلام داغدار شهید محمدرضا دوقوز بودند. مثل اینکه در حین پاکسازی مین کوشکوبی زده بود وایشان در دم به شهادت رسیده بود.
چند روز که گذشت دسته ما رو هم برای پاکسازی بردند..
#برادر_بسطام_خانی مسوول دسته ما بود...
منطقه ای که قرار بود ما کارکنیم تپه های مشرف به شهرمندلی عراق بود.
هرکدام مشغول شدیم و نواری از #میدان_مین رو خنثی سازی میکردیم.
#مین_ها_کوشکوبی بود و اکثرا هم حساس شده بود.
من یک دوربین 110 کتابی داشتم و با خودم برده بودم که از منطقه و بچه ها عکس بگیرم.
دوسه تا عکس که گرفتم برادر بسطام خانی دروربین را ازمن گرفت و توی جیب شلوارش گذاشت و گفت برادر : حواست پرت میشه و خدای نکرده اتفاقی میفته
بسطام خانی رفت و ما هم مشغول پاکسازی مینها شدیم
هنوز چند تا مین خنثی نکرده بودیم که صدای انفجار مهیبی از وسط میدون مین اومد.
سریع از میدون خارج شدم و به سمت محل انفجار دویدم.
وقتی رسیدم #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی هم اونجا بود .
دیدم #برادر_بسطام_خانی از وسط دو تیکه شده و پایین تنه اش به کناری افتاده و خون از جسمش فوران میکنه.
چند تا بودیم که با احتیاط وارد میدون مین شدیم و به بالای سرش رسیدیم.
بسطام خانی با اینکه توی خون دست و پا میزد به ما روحیه میداد و با خنده میگفت برادرها...چیزی نشده!!!!!!....هوا خیلی سرد بود به طوری که وقتی با ما صحبت میکرد بخار از دهانش خارج میشد.تمام امعاء و احشاء بدنش بیرون ریخته بود ..بچه ها کمک کردند تا از میدون مین بیرونش بیاریم که.
بسطام خانی با حالت التماس فریاد زد .
برادرها من رو رها کنید.
تو رو خدا کمک کنید من رو #سمت_کربلا و #حرم_امام_حسین برگردونید تا به آقام سلام بدهم.
ما هم اونچه که او خواسته بود انجام دادیم.
#شهید_بسطام_خانی نیم تنه جدا شده را با زحمت بالا نگه داشت و درحالیکه صدایش به لرزه افتاده بود گفت:
السلام علیک یا ابا عبدالله.
سلام به امام حسین علیه السلام رو داد و از حال رفت و به حالت سجده با صورت به خاک افتاد
غوغایی به پا شده بود.
از یک طرف گریه امان ما رو گرفته بود و از طرف دیگر نگران بودیم که پامون به سیم تله ای بخوره و انفجار دیگه ای رخ بده.
با هدایت شهید سید محمد زینال حسینی #بدن_قطعه_قطعه_شهید_محمد_رضا_بسطام_خانی رو توی پتو گذاشتیم و از میدان مین خارج شدیم....
بدن مطهر شهید محمدرضا بسطام خانی در آخرین روزهای پائیز سال 61 درگلزار شهدای بهشت زهراءسلام الله علیها در قطعه28 ردیف37 شماره 15 درخاک آرمید
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#شهیدی_که_با_بدن_قطعه_قطعه_به_امام_حسین_علیه_السلام_سلام_داد
#تخریبچی_شهید
#محمد_رضا_بسطام_خانی
✍️✍️✍️ راوی: #علیرضا_شکاری

ماموریت مین گذاری و #پاکسازی_میادین_مین اطراف #شهر_مندلی عراق به گردان ما واگذار شده بود و بچه ها در منطقه #عملیاتی_مسلم_ابن_عقیل علیه السلام در #سومار مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند.
گردان تخریب اولین شهیدش رو داده بود...
#بچه_های_تخریب سیدالشهداء علیه السلام داغدار شهید محمدرضا دوقوز بودند. مثل اینکه در حین پاکسازی مین کوشکوبی زده بود وایشان در دم به شهادت رسیده بود.
چند روز که گذشت دسته ما رو هم برای پاکسازی بردند..
#برادر_بسطام_خانی مسوول دسته ما بود...
منطقه ای که قرار بود ما کارکنیم تپه های مشرف به شهرمندلی عراق بود.
هرکدام مشغول شدیم و نواری از #میدان_مین رو خنثی سازی میکردیم.
#مین_ها_کوشکوبی بود و اکثرا هم حساس شده بود.
من یک دوربین 110 کتابی داشتم و با خودم برده بودم که از منطقه و بچه ها عکس بگیرم.
دوسه تا عکس که گرفتم برادر بسطام خانی دروربین را ازمن گرفت و توی جیب شلوارش گذاشت و گفت برادر : حواست پرت میشه و خدای نکرده اتفاقی میفته
بسطام خانی رفت و ما هم مشغول پاکسازی مینها شدیم
هنوز چند تا مین خنثی نکرده بودیم که صدای انفجار مهیبی از وسط میدون مین اومد.
سریع از میدون خارج شدم و به سمت محل انفجار دویدم.
وقتی رسیدم #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی هم اونجا بود .
دیدم #برادر_بسطام_خانی از وسط دو تیکه شده و پایین تنه اش به کناری افتاده و خون از جسمش فوران میکنه.
چند تا بودیم که با احتیاط وارد میدون مین شدیم و به بالای سرش رسیدیم.
بسطام خانی با اینکه توی خون دست و پا میزد به ما روحیه میداد و با خنده میگفت برادرها...چیزی نشده!!!!!!....هوا خیلی سرد بود به طوری که وقتی با ما صحبت میکرد بخار از دهانش خارج میشد.تمام امعاء و احشاء بدنش بیرون ریخته بود ..بچه ها کمک کردند تا از میدون مین بیرونش بیاریم که.
بسطام خانی با حالت التماس فریاد زد .
برادرها من رو رها کنید.
تو رو خدا کمک کنید من رو #سمت_کربلا و #حرم_امام_حسین برگردونید تا به آقام سلام بدهم.
ما هم اونچه که او خواسته بود انجام دادیم.
#شهید_بسطام_خانی نیم تنه جدا شده را با زحمت بالا نگه داشت و درحالیکه صدایش به لرزه افتاده بود گفت:
السلام علیک یا ابا عبدالله.
سلام به امام حسین علیه السلام رو داد و از حال رفت و به حالت سجده با صورت به خاک افتاد
غوغایی به پا شده بود.
از یک طرف گریه امان ما رو گرفته بود و از طرف دیگر نگران بودیم که پامون به سیم تله ای بخوره و انفجار دیگه ای رخ بده.
با هدایت شهید سید محمد زینال حسینی #بدن_قطعه_قطعه_شهید_محمد_رضا_بسطام_خانی رو توی پتو گذاشتیم و از میدان مین خارج شدیم....
بدن مطهر شهید محمدرضا بسطام خانی در آخرین روزهای پائیز سال 61 درگلزار شهدای بهشت زهراءسلام الله علیها در قطعه28 ردیف37 شماره 15 درخاک آرمید
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#شهیدی_که_با_بدن_قطعه_قطعه_به_امام_حسین_علیه_السلام_سلام_داد
#تخریبچی_شهید
#محمد_رضا_بسطام_خانی
✍️✍️✍️ راوی: #علیرضا_شکاری

ماموریت مین گذاری و #پاکسازی_میادین_مین اطراف #شهر_مندلی عراق به گردان ما واگذار شده بود و بچه ها در منطقه #عملیاتی_مسلم_ابن_عقیل علیه السلام در #سومار مشغول مین گذاری و پاکسازی بودند.
گردان تخریب اولین شهیدش رو داده بود...
#بچه_های_تخریب سیدالشهداء علیه السلام داغدار شهید محمدرضا دوقوز بودند. مثل اینکه در حین پاکسازی مین کوشکوبی زده بود وایشان در دم به شهادت رسیده بود.
چند روز که گذشت دسته ما رو هم برای پاکسازی بردند..
#برادر_بسطام_خانی مسوول دسته ما بود...
منطقه ای که قرار بود ما کارکنیم تپه های مشرف به شهرمندلی عراق بود.
هرکدام مشغول شدیم و نواری از #میدان_مین رو خنثی سازی میکردیم.
#مین_ها_کوشکوبی بود و اکثرا هم حساس شده بود.
من یک دوربین 110 کتابی داشتم و با خودم برده بودم که از منطقه و بچه ها عکس بگیرم.
دوسه تا عکس که گرفتم برادر بسطام خانی دروربین را ازمن گرفت و توی جیب شلوارش گذاشت و گفت برادر : حواست پرت میشه و خدای نکرده اتفاقی میفته
بسطام خانی رفت و ما هم مشغول پاکسازی مینها شدیم
هنوز چند تا مین خنثی نکرده بودیم که صدای انفجار مهیبی از وسط میدون مین اومد.
سریع از میدون خارج شدم و به سمت محل انفجار دویدم.
وقتی رسیدم #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی هم اونجا بود .
دیدم #برادر_بسطام_خانی از وسط دو تیکه شده و پایین تنه اش به کناری افتاده و خون از جسمش فوران میکنه.
چند تا بودیم که با احتیاط وارد میدون مین شدیم و به بالای سرش رسیدیم.
بسطام خانی با اینکه توی خون دست و پا میزد به ما روحیه میداد و با خنده میگفت برادرها...چیزی نشده!!!!!!....هوا خیلی سرد بود به طوری که وقتی با ما صحبت میکرد بخار از دهانش خارج میشد.تمام امعاء و احشاء بدنش بیرون ریخته بود ..بچه ها کمک کردند تا از میدون مین بیرونش بیاریم که.
بسطام خانی با حالت التماس فریاد زد .
برادرها من رو رها کنید.
تو رو خدا کمک کنید من رو #سمت_کربلا و #حرم_امام_حسین برگردونید تا به آقام سلام بدهم.
ما هم اونچه که او خواسته بود انجام دادیم.
#شهید_بسطام_خانی نیم تنه جدا شده را با زحمت بالا نگه داشت و درحالیکه صدایش به لرزه افتاده بود گفت:
السلام علیک یا ابا عبدالله.
سلام به امام حسین علیه السلام رو داد و از حال رفت و به حالت سجده با صورت به خاک افتاد
غوغایی به پا شده بود.
از یک طرف گریه امان ما رو گرفته بود و از طرف دیگر نگران بودیم که پامون به سیم تله ای بخوره و انفجار دیگه ای رخ بده.
با هدایت شهید سید محمد زینال حسینی #بدن_قطعه_قطعه_شهید_محمد_رضا_بسطام_خانی رو توی پتو گذاشتیم و از میدان مین خارج شدیم....
بدن مطهر شهید محمدرضا بسطام خانی در آخرین روزهای پائیز سال 61 درگلزار شهدای بهشت زهراءسلام الله علیها در قطعه28 ردیف37 شماره 15 درخاک آرمید
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
این عکس رو با #شهید_بسطام_خانی یکی دوروز قبل از شهادتش پای #میدون_مین درمنطقه سومارگرفتیم
ایستاده خودم(علی شکاری)
نفرسمت راست #شهید_بسطام_خانی
نفرسمت چپ داوود پاداشی
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#جماعت_یه_دنیا_فرقه
#بین_دیدن_و_شنیدن
#یاد_همه_شهدای_تخریبچی_بخیر
✍️✍️✍️ راوی: #علی_شکاری
_
1️⃣#شهید_بسطام_خانی . در اولین برخورد ، جوری رفتار کرد که انگار ۱۶ سال (از بدو تولد تا زمان آشنایی) همدیگر رو میشناسیم .در زمان شهادتش وقتی از کمر نصف شده بود بهم فهموند که #سیدالشهداء_علیه_السلام رو در هر شرایطی حتی آخرین نفس ، فراموش نکنم . او یک کلاس خصوصی برایم گذاشت .
2️⃣#شهید_سید_رسول_حسینی .ایشان متاهل بودند و بنا . #اهل_شهر ری .
وقتی شب عملیات میخواستیم آماده بشیم . #عکس_دو_تا_پسر_هایش را از جیبش در آورد و گذاشت توی #جیب_چادر و گفت . اینارو بعدآ اون دنیا میبینم . نباید مانع دیدار با خدا بشوند .
3️⃣#شهید_مجید_رضایی : هر دو شوخ طبع بودیم . و همین باعث شد جذب همدیگه بشیم و در اصل نقابی از مزاح و شیطنت های خوشایند برچهره هایمان بزنیم تا کسی متوجه غم هایمان نشود .
البته از درد دل هایی که با هم داشتیم متوجه شدم . #مجید_رضایی نظم و جدیت در کار رو برایم به ارث گذاشت . میگفت کاری که برای خدا باشه شوخی بردار نیست ، باید خوشگل و تمیز باشه.
4️⃣#شهید_علی_رضا_پیکاری :
پر از انرژی .لوتی اونم از جنس آذری.
بسیار نکته بین و دقیق .
ورزش وجه مشترک و عامل آشنایی من با علی بود . او فهمید من کشتی گیر هستم . از اون موقع به بعد با هم تمرین میکردیم . اکثر شبها میدویدیم . اونم با تمام تجهیزات .دوتا #مین_ضد_تانک .
که شهیدآقا سد محمد و حاج عبدالله(هردو فرماندهان تخریب لشگر10) ما دو تا رو دیده بودند و همین موضوع باعث شده بود ما دو تا رو به حال خودمون رها کنند . وقتی شهید شد آمد به خوابم دندانهایش مثل الماس میدرخشید . خنده خاصش . و حتی گرمای صورتش موقع خدا حافظی رو حس کردم . با خون دماغ از خواب بیدار شدم . چند روز دلشوره داشتم . انگار برای تشیع پیکرش دعوتم کرده بود . ولی از دستش عصبانی بودم چون قالم گذاشت .
5️⃣#شهید_سید_محمد_زینال_حسینی :
اولین بار در #پادگان_الله_اکبر دیدمشان . لاغر اندام ولی با صلابت .
وقتی گفت هر کی سیگاری نیست بره سوار وانت بشه ..اول پریدم پشت وانت .اومد دست دادو گفت اولین بارته ؟ گفتم آخرین بارم نیست . خندید . البته نفهمیدم یعنی چی . اونجا یجور خاصی به سید ارادت پیدا کردم . صد البته به سادات ارادت دارم ...ولی خب دیگه . ...
#شجاعت . #خوش_فکری و تندوتیز بودنش توی خط مقدم .
نترس بودش توی تصمیماتش شناخت و آنالیز توان نیروی تحت فرمانش.خصوصیاتی بود که سعی کردم اداشو در بیارم .
6️⃣#شهید_حاج_محمود_نوریان :
#پاکیزگی .
دقت در اعمال واجب و مستحب .
#مهربانی.
#قاطعیت .
#جاذب .
یادم نمیاد با کسی قهر کرده باشند .
نفوذ کلام و نگاه ایشون هرگز ، هرگز فراموشم نمیشه . گاهی اوقات کاری اشتباه ازم سر میزنه انگار نگاه ایشون روم هست و خجالت میکشم از حس نگاهشون .
مشورت گرفتن ایشون از دیگران رو به خوبی یادمه . هر وقت با ایشون هم کلام میشدم حرف از خداوند متعال میشد محال بود اشک توی چشمانشون حلقه نزنه .
یک بار رفتم توی چادر #حاج_عبدالله خواب بودند ولی پاهایشان به صورت چهار زانو بود .
یک بار دیگه به این صحنه برخورد کرده بودم . سر یک فرصت مناسب ازشون پرسیدم علتش رو ، با لبخند خاصی گفتند #عالم_محضر_خداست .
ما باید در برابر خداوند همیشه ادب رو رعایت کنیم . هرگز از ایشون ترش رویی ندیدم .
بخداوندی خدا ، انگار #شهدا_ماموریت از طرف خداوند داشتند . انگار هر کدام از طرف رسول اکرم (ص) ماموریت داشتند .
انگار از طرف ائمه اطهار(ع) ماموریت داشتند تا نکات قرآن را به ما گوش زد کنند .
یاد همشون بخیر
#هفته_دفاع_مقدس_گرامی_باد
🌿🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel