الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#سلیمان_سرش_رو_از_داخل_اطاق
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🍃🍂🌹🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹
🍂🍃🌹
2️⃣#روزی_که_اسماعیل_به_قربانگاه_رفت
تخریبچی شهید
#اسماعیل_خوش_سیر
#شهادت: #عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #کاوه_ذاکری

اسماعیل هم صدا میزد آی بی لیاقت ها که لیاقت شهادت رو نداشتید یک کاری کنید!!!!! جنگ تموم شد.
آخه گفته بودند چند روزی بیشتر مهلت ندارید برای #عملیات_مین_گذاری و بعد از اون قرار بود نیروهای UN توی خط مستقر شوند .
همینطور که بچه ها گرم بگو بخند وشوخی بودند به نقطه ای رسیدیم که خاکریز دو جداره قطع شده بود و جاده حفاظی نداشت..
ناگهان چند گلوله مینی کاتیوشا با هم زمین خورد.
موج انفجارش تعادل ماشین رو به هم زد و چند تا ترکش هم به در و پیکر ماشین اصابت کرد.حاج داوود گازش رو گرفت و از میون گرد و خاک بیرون اومدیم اما دیدم یه چیزی روی پاهام سنگینی میکنه.
دیدم اسماعیله.
گفتم بابا بلند شو این هیکل گنده ات رو روی من انداختی
دیدم تکون نمیخوره.گفتم اسماعیل پام در گرفت. سرش رو بلند کردم و یک نفس عمیقی کشید و کف ماشین روی مین ها پهن شد.به قاسم خانی گفتم بلندش کن.که اون گفت : من دستم تر شده مثل اینکه خونه.
احتمالا اسماعیل ترکش خورده.
من هم احساس کردم از زانو به پایینم خیس شده.
دو نفری اسماعیل رو جابجا کردیم.
اسماعیل مجروح شده بود اما توی اون ظلمات و تاریکی نمیدونستیم کجاش ترکش خورده.
سمت چپ پیراهن اسماعیل غرق خون بود.از جا بلند شدم و زدم روی اطاق وانت و بلند گفتم : حاج داوود بگاز..
#اسماعیل_ترکش_خورده.
#سلیمان_سرش_رو_از_داخل_اطاق وانت بیرون کرد و با شوخی گفت: #ترکش_چی. #ترکش_کمپوت.... من هم با عصبانیت داد زدم لامصب شوخی نمیکنم راستی راستی ترکش خورده.
رسیدیم مقابل پست امداد توی خط و ماشین نگه داشت .
اسماعیل رو که بدنش خیلی سنگین شده بود بغل کردیم وروی تخت خوابوندیم.
داخل پست امداد برق که نبود فانوس ها رو بالا کشیدیم و بهیار شروع کرد به ساکشن کردن و احیای تنفس.
ما هم کمک میکردیم.
اول سلیمان شروع کرد تنفس مصنوعی دادن که بلافاصله خون زیادی از توی دهان اسماعیل بیرون ریخت و سلیمان کنار رفت و من شروع کردم..با هربار تنفس مصنوعی دادن خون زیادی از حلق اسماعیل خارج میشد.
تمام تلاش ما این بود کا اسماعیل بهوش بیاد.آخر کار بهیار گفت من هر کاری که میتونستم انجام دادم و امکانات دیگه ای ندارم این رو باید با آمبولانس به عقب برگردونید.گفتم آمبولانس دارید.گفت چرخ های آمبولانس رو ترکش ها پنجر کردند با ماشین خودتون عقب ببرید.
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🍂🌹🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹
🍂🍃🌹
2️⃣#روزی_که_اسماعیل_به_قربانگاه_رفت
تخریبچی شهید
#اسماعیل_خوش_سیر
#شهادت: #عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #کاوه_ذاکری

اسماعیل هم صدا میزد آی بی لیاقت ها که لیاقت شهادت رو نداشتید یک کاری کنید!!!!! جنگ تموم شد.
آخه گفته بودند چند روزی بیشتر مهلت ندارید برای #عملیات_مین_گذاری و بعد از اون قرار بود نیروهای UN توی خط مستقر شوند .
همینطور که بچه ها گرم بگو بخند وشوخی بودند به نقطه ای رسیدیم که خاکریز دو جداره قطع شده بود و جاده حفاظی نداشت..
ناگهان چند گلوله مینی کاتیوشا با هم زمین خورد.
موج انفجارش تعادل ماشین رو به هم زد و چند تا ترکش هم به در و پیکر ماشین اصابت کرد.حاج داوود گازش رو گرفت و از میون گرد و خاک بیرون اومدیم اما دیدم یه چیزی روی پاهام سنگینی میکنه.
دیدم اسماعیله.
گفتم بابا بلند شو این هیکل گنده ات رو روی من انداختی
دیدم تکون نمیخوره.گفتم اسماعیل پام در گرفت. سرش رو بلند کردم و یک نفس عمیقی کشید و کف ماشین روی مین ها پهن شد.به قاسم خانی گفتم بلندش کن.که اون گفت : من دستم تر شده مثل اینکه خونه.
احتمالا اسماعیل ترکش خورده.
من هم احساس کردم از زانو به پایینم خیس شده.
دو نفری اسماعیل رو جابجا کردیم.
اسماعیل مجروح شده بود اما توی اون ظلمات و تاریکی نمیدونستیم کجاش ترکش خورده.
سمت چپ پیراهن اسماعیل غرق خون بود.از جا بلند شدم و زدم روی اطاق وانت و بلند گفتم : حاج داوود بگاز..
#اسماعیل_ترکش_خورده.
#سلیمان_سرش_رو_از_داخل_اطاق وانت بیرون کرد و با شوخی گفت: #ترکش_چی. #ترکش_کمپوت.... من هم با عصبانیت داد زدم لامصب شوخی نمیکنم راستی راستی ترکش خورده.
رسیدیم مقابل پست امداد توی خط و ماشین نگه داشت .
اسماعیل رو که بدنش خیلی سنگین شده بود بغل کردیم وروی تخت خوابوندیم.
داخل پست امداد برق که نبود فانوس ها رو بالا کشیدیم و بهیار شروع کرد به ساکشن کردن و احیای تنفس.
ما هم کمک میکردیم.
اول سلیمان شروع کرد تنفس مصنوعی دادن که بلافاصله خون زیادی از توی دهان اسماعیل بیرون ریخت و سلیمان کنار رفت و من شروع کردم..با هربار تنفس مصنوعی دادن خون زیادی از حلق اسماعیل خارج میشد.
تمام تلاش ما این بود کا اسماعیل بهوش بیاد.آخر کار بهیار گفت من هر کاری که میتونستم انجام دادم و امکانات دیگه ای ندارم این رو باید با آمبولانس به عقب برگردونید.گفتم آمبولانس دارید.گفت چرخ های آمبولانس رو ترکش ها پنجر کردند با ماشین خودتون عقب ببرید.
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel