الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#خواهرش
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣
🌺
#من_یه_تخریبچیم

سلام سلام میخوای بدونی کیم
ساده بگم فقط یه #تخریب_چیم
تخریب ما البته آبادیه
ماحصلش امنیت آزادیه
ما قطره بودیم .جبهه مثل دریا
قطره کجا و شهدا ما کجا
کارمون عشق بازی بود والسلام
عشق و نمیشه بیاری تو کلام
یادش بخیر #میدون_مین و #معبر
گریه های شبونه ی تو سنگر
یادش بخیر وقتی میخوردیم #کمین
تیر میبارید از آسمون و زمین
وقتی می افتاد #ماسوره سر لج
گیر وا میشد با یه دعای فرج
از دل بچه ها می رفت واهمه
با ذکر یا علی و یا فاطمه
با اسمشون معجزه ها دیدیم ما
معنی اسمه دوا دیدیم ما
سیم چینا اونجا میشد انگار عصا
#میدون_مین دریا می شد ما موسی
این آقا رو می بینی پا نداره
کوه پیش صبرش داره کم میاره
یکم بگی نگی حواس نداره
یه شب تو #معبر پاشو جا میذاره
اون شبی که معبر به گیر خورده بود
عقلای دنیایی دیگه مرده بود
نسیم عشق اومد و کار ردیف شد
با قدرت عشق نمیشه حریف شد
دست کرد تو جیبش یه یل دلاور
بیرون آورد یه قرآن و یه دفتر
چند تا ورق لابلای دفترش
رسید به عکس خوشگل دخترش
عکس قشنگ دخترش رو بوسید
دختری که داشت به بابا میخندید
آروم آروم نوشت وصیتاشو
هی مینوشت و پاک میکرد چشاشو
نوشت برای دخترو همسرش
چند خطی هم نوشت برا مادرش
حرف #حجاب زد برای #خواهرش
قسم دادش به چادر مادرش
آخرشم سلام رسوند به امام
إمضاء زد و درشت نوشت والسلام
قرآن و دفتر و پلاک و زنجیر
داد به رفیقش گفت اینا رو بگیر
یا علی گفت و مثل یک پهلوون
آروم آروم رفت #وسطای_میدون
انا فتحنا لک فتحا مبین
سرنیزه بود و شب تاریک و #مین
آخر #معبر شده بود گیر کار
براش قفس شد یهو #سیم_خاردار
بالای #مین آخری که نشست
یهو دیدن بال کبوتر شکست
کشون کشون رفت کنار #معبر و
تا که تموم کنه کار آخرو
خوابید روی #سیم خار_دار و داد میزد
شبیه پهلوونا فریاد میزد
یالله برادرا بیاید رد بشید
یک کمی زودتر بابا دشمن رسید
#یه_لشگر_از_روی_کبوتر_گذشت
#ولله_گریه_داره_این_سر_گذشت
چند ساعتی گذشت و وقت سحر
الله و اکبر میکشید یه لشگر
صبج شد ولی هنوز یکی خوابیده
رو #سیم_خاردار پیکر شهیده
نامردیه از شهدا جدا شیم
جانبازا رو رو چشم نذاشته باشیم
اونا نبودن وضع ما این نبود
سر ابرقدرتا پایین نبود
دستا قلم شد تا تو غم نگیری
حالا تو دستت تو قلم بگیری
اونا نبودن امنیت کجا بود
عزت و شأن و عافیت کجا بود
نصرو من الله و فتح و قریب
#رحمت_حق_بر_شهدای_تخریب

#شاعر: #برادر_اسماعیل_نصرآبادی
🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣
🌺
#من_یه_تخریبچیم

سلام سلام میخوای بدونی کیم
ساده بگم فقط یه #تخریب_چیم
تخریب ما البته آبادیه
ماحصلش امنیت آزادیه
ما قطره بودیم .جبهه مثل دریا
قطره کجا و شهدا ما کجا
کارمون عشق بازی بود والسلام
عشق و نمیشه بیاری تو کلام
یادش بخیر #میدون_مین و #معبر
گریه های شبونه ی تو سنگر
یادش بخیر وقتی میخوردیم #کمین
تیر میبارید از آسمون و زمین
وقتی می افتاد #ماسوره سر لج
گیر وا میشد با یه دعای فرج
از دل بچه ها می رفت واهمه
با ذکر یا علی و یا فاطمه
با اسمشون معجزه ها دیدیم ما
معنی اسمه دوا دیدیم ما
سیم چینا اونجا میشد انگار عصا
#میدون_مین دریا می شد ما موسی
این آقا رو می بینی پا نداره
کوه پیش صبرش داره کم میاره
یکم بگی نگی حواس نداره
یه شب تو #معبر پاشو جا میذاره
اون شبی که معبر به گیر خورده بود
عقلای دنیایی دیگه مرده بود
نسیم عشق اومد و کار ردیف شد
با قدرت عشق نمیشه حریف شد
دست کرد تو جیبش یه یل دلاور
بیرون آورد یه قرآن و یه دفتر
چند تا ورق لابلای دفترش
رسید به عکس خوشگل دخترش
عکس قشنگ دخترش رو بوسید
دختری که داشت به بابا میخندید
آروم آروم نوشت وصیتاشو
هی مینوشت و پاک میکرد چشاشو
نوشت برای دخترو همسرش
چند خطی هم نوشت برا مادرش
حرف #حجاب زد برای #خواهرش
قسم دادش به چادر مادرش
آخرشم سلام رسوند به امام
إمضاء زد و درشت نوشت والسلام
قرآن و دفتر و پلاک و زنجیر
داد به رفیقش گفت اینا رو بگیر
یا علی گفت و مثل یک پهلوون
آروم آروم رفت #وسطای_میدون
انا فتحنا لک فتحا مبین
سرنیزه بود و شب تاریک و #مین
آخر #معبر شده بود گیر کار
براش قفس شد یهو #سیم_خاردار
بالای #مین آخری که نشست
یهو دیدن بال کبوتر شکست
کشون کشون رفت کنار #معبر و
تا که تموم کنه کار آخرو
خوابید روی #سیم خار_دار و داد میزد
شبیه پهلوونا فریاد میزد
یالله برادرا بیاید رد بشید
یک کمی زودتر بابا دشمن رسید
#یه_لشگر_از_روی_کبوتر_گذشت
#ولله_گریه_داره_این_سر_گذشت
چند ساعتی گذشت و وقت سحر
الله و اکبر میکشید یه لشگر
صبج شد ولی هنوز یکی خوابیده
رو #سیم_خاردار پیکر شهیده
نامردیه از شهدا جدا شیم
جانبازا رو رو چشم نذاشته باشیم
اونا نبودن وضع ما این نبود
سر ابرقدرتا پایین نبود
دستا قلم شد تا تو غم نگیری
حالا تو دستت تو قلم بگیری
اونا نبودن امنیت کجا بود
عزت و شأن و عافیت کجا بود
نصرو من الله و فتح و قریب
#رحمت_حق_بر_شهدای_تخریب

#شاعر: #برادر_اسماعیل_نصرآبادی
🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#ویژه_نامه_عید_غدیر
#سید_تخریبچی
#شهید
#سید_عباس_میر_نوری
#شهادت : #عملیات_بیت_المقدس_4
حلبچه
✍️✍️✍️ راوی: #عباس_جهانبخش
دانش آموز هنرستان شبانه روزی کشاورزی در کرج بود
خانواده ش در #ورامین زندگی میکردند
در ایام تحصیل چند هفته یکبار میرفت ورامین
وقتی رفت آموزش و بعد اعزام شد جبهه به خانواده خبر نداده بود
فقط #خواهرش می دونست اومده #جبهه
همیشه #تمبر و #پاکت_نامه معمولی داشت و با اونها به خانواده نامه می نوشت
توی #عملیات_ کربلای_5 مثل #جده اش از #ناحیه_پهلو_مجروح شد و چند روز در کازرون بستری بود بدون اینکه هیچکس ازش خبر داشته باشه
بعد از ترخیص از بیمارستان باز هم فقط خواهرش می دونست مجروح شده
یکبار لباسش کنار رفته بود و مادرش محل جراحت رو دیده بود
در جواب سوال مادرش گفته بود کمربند رو سفت بستم جا انداخته
#فروردین ۶۷ در حالی که طاقت دیدن جان دادن دوستانش رو نداشت از روی #ارتفاع پایین اومد تا #ماسکش_رو_به_دوستانش بده که در سرازیری دامنه های #بیاره به مقصودش رسید
خانواده ای که هنوز در حال و هوای د#سال_نو بودند از همه جا بیخبر
زنگ خونه زده میشه
خبر شهادت ...
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣💣
🌺
#من_یه_تخریبچیم

سلام سلام میخوای بدونی کیم
ساده بگم فقط یه #تخریب_چیم
تخریب ما البته آبادیه
ماحصلش امنیت آزادیه
ما قطره بودیم .جبهه مثل دریا
قطره کجا و شهدا ما کجا
کارمون عشق بازی بود والسلام
عشق و نمیشه بیاری تو کلام
یادش بخیر #میدون_مین و #معبر
گریه های شبونه ی تو سنگر
یادش بخیر وقتی میخوردیم #کمین
تیر میبارید از آسمون و زمین
وقتی می افتاد #ماسوره سر لج
گیر وا میشد با یه دعای فرج
از دل بچه ها می رفت واهمه
با ذکر یا علی و یا فاطمه
با اسمشون معجزه ها دیدیم ما
معنی اسمه دوا دیدیم ما
سیم چینا اونجا میشد انگار عصا
#میدون_مین دریا می شد ما موسی
این آقا رو می بینی پا نداره
کوه پیش صبرش داره کم میاره
یکم بگی نگی حواس نداره
یه شب تو #معبر پاشو جا میذاره
اون شبی که معبر به گیر خورده بود
عقلای دنیایی دیگه مرده بود
نسیم عشق اومد و کار ردیف شد
با قدرت عشق نمیشه حریف شد
دست کرد تو جیبش یه یل دلاور
بیرون آورد یه قرآن و یه دفتر
چند تا ورق لابلای دفترش
رسید به عکس خوشگل دخترش
عکس قشنگ دخترش رو بوسید
دختری که داشت به بابا میخندید
آروم آروم نوشت وصیتاشو
هی مینوشت و پاک میکرد چشاشو
نوشت برای دخترو همسرش
چند خطی هم نوشت برا مادرش
حرف #حجاب زد برای #خواهرش
قسم دادش به چادر مادرش
آخرشم سلام رسوند به امام
إمضاء زد و درشت نوشت والسلام
قرآن و دفتر و پلاک و زنجیر
داد به رفیقش گفت اینا رو بگیر
یا علی گفت و مثل یک پهلوون
آروم آروم رفت #وسطای_میدون
انا فتحنا لک فتحا مبین
سرنیزه بود و شب تاریک و #مین
آخر #معبر شده بود گیر کار
براش قفس شد یهو #سیم_خاردار
بالای #مین آخری که نشست
یهو دیدن بال کبوتر شکست
کشون کشون رفت کنار #معبر و
تا که تموم کنه کار آخرو
خوابید روی #سیم خار_دار و داد میزد
شبیه پهلوونا فریاد میزد
یالله برادرا بیاید رد بشید
یک کمی زودتر بابا دشمن رسید
#یه_لشگر_از_روی_کبوتر_گذشت
#ولله_گریه_داره_این_سر_گذشت
چند ساعتی گذشت و وقت سحر
الله و اکبر میکشید یه لشگر
صبج شد ولی هنوز یکی خوابیده
رو #سیم_خاردار پیکر شهیده
نامردیه از شهدا جدا شیم
جانبازا رو رو چشم نذاشته باشیم
اونا نبودن وضع ما این نبود
سر ابرقدرتا پایین نبود
دستا قلم شد تا تو غم نگیری
حالا تو دستت تو قلم بگیری
اونا نبودن امنیت کجا بود
عزت و شأن و عافیت کجا بود
نصرو من الله و فتح و قریب
#رحمت_حق_بر_شهدای_تخریب

#شاعر: #برادر_اسماعیل_نصرآبادی
🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel