الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#اسم
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Audio
#استاد_سید_علی_نجفی
#شرح_دعای_سحر
#سر_تعدد_اسما
#شراب_طهور
#اسم_اعظم
سالک الی الله هر جامی از جام های اسما الله که به جانش می ریزد، حال تازه ای به او دست می دهد، رنگارنگ است اما یک بی رنگی در آنها خوابیده که اصل همه رنگ هاست...
باده بی رنگ است لکن رنگ های مختلف
می شود ظاهر از او از اختلاف جام و کاس...

آن وقت ملاحظه می کنید که ۱۰۰۰ اسم می شود، ملاحظه می کنید این دعا ۲۴ فقره می شود...

ما همه این اسما را که توضیح می دهیم، می خواهیم به آن اسم جامع برسیم؛
از صد فرسخی آن اسم جامع، بوی آن می آید...
زمان: ۲ دقیقه و ۲۴ ثانیه
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍁🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
#فرازی_از_وصیت_نامه_ی
#تخریبچی_شهید_سیامک(حسین) #معمار_زاده
شهادت : عملیات والفجر 1
22 فروردین 1362 #فکه_شمالی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷
#اسم_من_حسین_است و از اول بوده و تا آخر نیز خواهد بود.
زیرا که من غلام حسینم و در روز حساب امید شفاعت مولایم دارم.
شهادت می‌دهم نیست خدایی جز الله و حضرت خاتم الانبیاء محمد(ص) رسول اوست و مولایم علی ولی اوست و کتابم قرآن است و مذهبم شیعه دوارده امامی.
افتخار می‌کنم اگر به غلامی آنان قبول شوم.
هدفم برپایی حکومت خدا بر روی زمین است و آن به دست #مولایم_امام_زمان است و آرزویم شهادت در راه خدا. من با چشمی باز و اراده ای قاطع به این را رفتم.
آری من غلام حسینم و حال وقت آزمایش من است.
وقت آن است که ثابت کنم حرفم را که : یا لیتنا کنا معک فنافوز فوزا عظیما.
#نکته:
اسم کوچک این شهید در شناسنامه #سیامک است اما او دوست داشت که در جبهه #حسین او را صدا بزنند.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
برایِ #اسمِ_حسن حق نوشته غربـت را
چه #عسگری بشود یا که #مجتبی باشد
◼️ رهبرمعظم انقلاب:
پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت،مقامات و کرامات، وقتی با جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط٢٨سال داشت؛این میشود الگو؛جوان حس میکند یک نمونه عالی درمقابل چشم دارد.

@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#به_خاطر_امام_حلال_کردم
#فرزندان_روح_الله
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

توی جبهه #عکس_امام_همیشه همراه ما بود
یادم میاد قبل از #عملیات_خیبر عکس امام رو داخل بسته های نایلونی پرس کرده بودند که میشد داخل جای دکمه روی پیرهن نصب کرد و تقریبا اکثر به اتفاق رزمنده ها عکس امام روی سینه هاشون بود.
#غلامرضا_زعفری تعریف میکرد:
حین عملیات خیبر رفتیم با تعدای از #بچه های_اطلاعات_عملیات لشگرسیدالشهداء علیه السلام برای شناسایی مواضع دشمن رفتیم. در حین برگشتن از شناسایی دشمن متوجه شد و آتیش سنگینی روی ما ریخت. به طوریکه مجبور شدیم از هم جدا بشیم.
در مسیر برگشت یه #گلوله_کاتیوشا نزدیکم خورد و هر چی گل و لای بود ریخت روی سر و صورتم .
تمام هیکلم گلی شده بود و از طرفی هم از شدت موجب انفجار دیگه نمیتونستم به درستی حرف بزنم .
هرطوری بود مسیر رو پیدا کردم و به نزدیکی خط پدافندی خودمون رسیدم.
قبل از رفتن #اسم_رمز رو گفته بودند اما من که قادر نبودم با این لکنت زبان اسم رمز رو به زبان بیارم
هرچی نگهبان خط مقدم صدا زد ... اسم رمز.... اسم رمز...
من نتونستم جواب بدم و به راه خودم ادامه دادم تا اینکه یه لحظه دیدم چند تا از رزمند ه ها اسلحه به دست دورم رو گرفتن. تمام هیکلم غیر از گردی صورتم گل آلود بود . به خیالشون از دشمن اسیر گرفتن. تا اومدم بگم من ایرانی هستم واز بچه های تخریبم دوتا سیلی محکم خوردم.
یه لحظه یادم اومد که نشانه ای نشون بدم واز دست بچه های رزمنده خلاص بشم.
#یاد_عکس_امام روی درب جبیب پیرهنم افتادم و با اندک رمقی که داشتم گل ها رو از روی #عکس_امام_پاک_کردم و به رزمنده ها نشون دادم
عکس امام رو که دیدند من رو رها کردند.
توی این گیر رو دار #شهید_غلامرضا_رضایی من رو شناخت و دوید سمت من و من رو بغل کرد و گفت : زعفری کجا رفتی این قدر دنبالت گشتیم.
من هم خودم رو توی بغلش انداختم و از حال رفتم
شهید زعفری میگفت:
اگر عکس امام نبود معلوم نبود چه بلایی سر من میومد
در هرصورت دوتا سیلی خوردم
غلام میگفت: اون رزمنده ای که دو تا سیلی به من زده بود خودش رو روی پای من انداخت و گفت برادر زعفری یا باید ببخشی و یا باید قصاص کنی.
من هم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
#به_خاطر_امام_حلال_کردم .
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel