الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#عملیات_فتح_المبین
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
To first message
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
☘️🌷
#دانشجوی_شهید
#سیامک(حسین)
#معمارزاده
✍️✍️ :#مجتبی_صومی

قبل از #عملیات_فتح_المبین با #شهید_معمار_زاده به جبهه اعزام شدیم .
در #فرودگاه_دزفول که از هواپیما پیاده شدیم دیدم #شهید_معمار_زاده #لحاف_و_متکا در وسایلش بود .
بهش گفتم برادر اینا چیه همراهت آوردی .
او با خوشرویی
وقت بیرون اومدن از خونه در جواب سووال مادرم که پرسید کجا میری
گفتم دارم میرم #پیک_نیک
این لحاف و متکا رو نشون دادم تا #مادرم باور کنه .
اگر این نبود که مادرجونم نمیگذاشت من جبهه بیام..
☘️🌷
☘️🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزی_که_فرمانده_از_فوتبال_بازی_توبه_کرد
#سردار_شهید_تخریب
#حاج_عبدالله_نوریان
#فرمانده_تخریب_و_مهندسی_رزمی_لشگر_10
شهادت عملیات والفجر 8 فاو

✍️✍️✍️✍️ راوی: #علیرضا_شکاری

گردان تخریب از سومار اومد به سمت جنوب.
نیمه دوم سال 61 بود . محل استقرار خاصی در جنوب نداشتیم . #مقر_شهید_کهن (الوارثین) هنوز وجود نداشت .
وارد منطقه عملیاتی #فتح_المبین شده بودیم . آثار #عملیات_فتح_المبین رو توی منطقه میشد مشاهده کرد.
تا کامل مستقر بشیم، از سر کنجکاوی رفتم یه دوری بزنم ببینم چه خبره .
دو سه تا گور دسته جمعی عراقی ها و یک زمین فوتبال نزدیک ما بود .
تا زمان رسیدن کمپرسی های حامل وسایل ، آواره بودیم . نیمه شب کمپرسی ها رسیدند .
شروع کردیم توی تاریکی چادر زدن .
خوابم نمیآمد رفتم کمک چادر تدارکات ‌یا بعضی وقت ها ندارکات.
نزدیکی های #اذان_صبح خوابم برد . خسته بودم . #صدای_اذان یکی از بچه های گردان رو شنیدم .
ولی نمیتونستم از جام بلند بشم .تنبلیم گل کرده بود . سرم رو کردم زیر پتو. کمی گذشت دیدم صدای نماز خوندن میاد .
چقدر هم خوب نماز میخوند . نمازش که تموم شد خیلی آروم و با التماس شروع کرد به #دعا_خوندن .
خدایا #رزمندگان_اسلام رو در پناه خودت نگه دار .
خدایا #رزمندگان_اسلام برای نماز جون خودشون رو تقدیم پیشگاه تو میکنند از آنها قبول بفرما .
از خجالتم نمیتونستم پتو رو کنار بزنم .
خلاصه پتو رو زدم کنار دیدم #حاج_عبدالله ست .
برای بیدار کردن به خودش اجازه ندادن که من رو از خواب بیدار کنند ولی به وظیفه شرعی خودش با ظرافت عمل کرد .
خلاصه #نماز_صبح اقامه شد .
صبحگاه برگرار شد .
بعد از صبحگاه به یکی از بچه ها گفتم : این بغل یه #زمین_فوتبال هست بریم بازی کنیم .
نمیدونم یه توپ از کجا پیدا کردیم .
تیم درست کردیم شروع کردیم به بازی .
#حاج_عبدالله قاطی بچه ها شد . بسیار عالی بازی میکرد . پر از تکنیک و انرژی .
بازی تمام شد و رفتیم توی چادرها مستقر شدیم .
اونروز به بازی گذشت .
نصفه شب از چادر زدم بیرون .از نزدیک #چادر_حاج_عبدالله رد شدم .. صدای گریه و زاری میآمد نزدیک تر شدم . صدای ناله و گریه برای حاج عبدالله بود .
با گریه داشتند قربون صدقه #سر_مبارک_اباعبدالله _علیه_السلام میرفتند .
پیش خودم گفتم چه حالی میکنه، #امام_حسین ازشون قبول کند .
برگشتم توی چادر .
فردای آن شب حاجی با چشمان پف کرده سر #صبحگاه صحبت رو شروع کرد.
با صدای گرفته . کمی از واقعه کربلا صحبت کردند تا صحبت به بریدن گلوی سالار شهیدان رسید ، گریه کرد .
گریه ایی که تا آن زمان از هیچ کسی ندیده بودم . به سختی به صحبتش ادامه داد . اشاره به روز قبل و #فوتبال روز قبل کردند .باز گریه . .خیلی تعجب کردم ...برای فوتبال چرا گریه میکنند .
تا اشاره به ملعونینی کردند که با پا به #سر_نازنین_سالار_شهیدان آقا اباعبدالله (ع ) میزدند .
#حاج_عبدالله در حضور بچه های گردان تخریب توبه کرد. که کاری شبیه به کار دشمنان ائمه اطهار نکند . و از آن زمان به بعد فوتبال بازی رو کنار گذاشت و بچه های #تخریبچی_لشگر_10 بعد از اون روز به پیروی از فرمانده شون تا پایان جنگ فوتبال بازی نکردند .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel