الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#شهید_حسن_مقدم
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
To first message
🍂🍂🍂🍂🍂
🍂
#عملیات_کربلای_2

✔️🔹 یک هفته به #محرم مونده بود
#مقر_تخریب_لشگر10_در_قلاجه بودیم .
آماده می‌شدیم برای #محرم_سال_65 .
آمادگی از این جهت که ساک ها رو بسته بودیم برای رفتن مرخصی .
اکثر بچه ها می‌خواستن دهه ی اول محرم رو تهران باشند.
از منطقه هم قول و قرار برای #حسینیه_لباس_فروشها و #مسجد_جامع_بازار_تهران گذشته بودند و ما هم که هیات داشتیم خوشحال بودیم که امسال محرم لااقل به هیئت های عزادارمون می‌رسیم.
اما دستوری همه ی این امید و آرزوها رو به فنا داد و فرمان دادند که گردان‌ها و واحدهای #لشگر10 به منطقه پیرانشهر حرکت کنند.

🔻 غروب روز جمعه 7 شهریور 65 از َلاجِه با دو تا اتوبوس راه افتادیم
شب رو در #مسجد_ترکهای_باختران به صبح رسونیدیم
مسجد خیلی شلوغ بود رزمنده های زیادی توی شبستون مسجد خوابیده بودند
من تا صبح از صدای خرسناه بعضی ها خوابم نبرد.
بلافاصله بعد از نماز صبح سفره ها رو انداختند و صبحانه خوردیم و راه افتادیم به سمت سنندج.
دو تا اتوبوس بودیم
دو تا اتوبوسمون هم خیلی تمیز و شیک بود.
یادم هست اتوبوسی که ما توش بودیم ایران پیما بود و راننده اش ماشین رو از تمیزی برق انداخته بود.
وقتی وارد اتوبوس شدم گفتم : خدا رو شکر ، یه بار ما رو آدم حساب کردند و یه ماشین خوب برای ما فرستادند.
یه راست رفتم صندلی آخر اتوبوس یه جای دنج پیدا کردم.
قبل از نماز ظهر و عصر رسیدیم به #سپاه_بوکان
اونجا نماز ظهر و عصر رو خوندیم و نهار هم خوردیم و حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که به سمت نقده حرکت کردیم.
من کف اتوبوس چفیه ام رو پهن کردم و خوابیدم.. البته راننده و کمکش یه خورده غر غر کردند اما مهم نبود.
مست خواب بودم که یه صدای عجیبی اومد. مثل اینکه چیزی به عقب ماشین ما خورد و من که کف ماشین خوابیده بودم سر خوردم تا دم درب اتوبوس.
همه ی بچه ها از خواب پریده بودند و هرکسی یه ذکری میگفت:
یکی میگفت یا زهرا(س)
یکی یا حسین و یا ابالفضل
من که کف اتوبوس بودم و از چیزی خبر نداشتم
با زحمت از میون صندلی ها و بچه هایی که به سمت درب اتوبوس هجوم آورده بودند خودم رو بالا کشیدم و با تعجب پرسیدم چی شده؟؟ چرا اینقدر شلوغش میکنید!!!
که نگاهم به سمت راست جاده و پشت ماشین افتاد.
اتوبوس پشت سری ما از پل مسیر جاده غلطید و به پهلوی راست روی زمین افتاد.
اینبار خودم با همه ی وجودم یه یا ابالفضل(ع) گفتم.
اتوبوس ما چند متری جلو رفت و راننده از ماشین پایین پرید و من هم پایین رفتم
هی میگفتم خدایا به ما رحم کن...
خدایا بچه هامون چیزیشون نشده باشه.
شیشه جلوی ماشین خورد شده بود و راننده از شیشه اومد بیرون و پشت سرش یکی یکی بچه ها بیرون اومدن.
در کمال ناباوری همه ی تخریبچی ها سالم بودند فقط یکی از بچه ها یه خورده گوشه ی پایش زخم شده بود که با یه چسب زخم مشکل حل شد.
وسایل بچه ها توی صندوق اتوبوس بود که به علت ترکیدن گالن های گازوئیل آلوده شده بود.
همه ی وسایل رو از دو تا اتوبوس خالی کردیم
اتوبوس دوم که چپ کرده بود و اتوبوس اول هم که ما بودیم در اثر ضربه ای که به موتورش خورده بود از کار افتاده بود.
به خنده گفتم: بخشگی شانس... یه بار یه اتوبوس خوب برای ما اومد و این هم شد سرنوشت ما..
راننده دو تا اتوبوس توی سر خودشون میزدند . چون هم اتوبوس ها صدمه دیده بود و هم اینکه نگران بودند اگر هوا تاریک بشه با نا امنی جاده ها چه بکنند.
از طریق بی سیم یکی از پایگاه های تامین جاده که در نزدیکی ما بود خبر تصادف رو دادند و یک ساعتی طول کشید که ماشین اومد و قبل از غروب آفتاب به #شهر_نقده رسیدیم.
مقر #بچه_های_تخریب_لشگر_10 داخل یک هنرستان بود و نماز جماعت مغرب و عشاء رو به جماعت خوندیم و بعد از نماز چون روزهای قبل از ماه محرم بود مجلس عزاداری برگزار شد.
#شهید_حسن_مقدم اون شب حال خوبی داشت.
و بعد از خوندن من ، او مجلس رو به دست گرفت.
یادم میاد اون شب توسل به حضرت مسلم (ع) داشتیم.
شهید مقدم توی ناله ها و گریه هاش میگفت: ارباب جان. حالا که میری کربلا یه خورده آهسته برو ما هم برسیم.
و #شهید_حسن_مقدم نیمه شب دهمین روز شهریورماه 1365 میهمان اربابش شد
روحش شاد
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

💐 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#مداحی_که_قبل_از_محرم_شهید_شد
10 شهریور ما 65
#عملیات_کربلای_2

روزی که #حسن شهید شد 5 روز تا #محرم مونده بود و روزی که #پیکر_حسن رو عقب آوردند یک #اربعین از شهادت اربابش امام حسین علیه السلام گذشته بود .
یعنی بیش از 50 روز بدن #روضه_خون 19 ساله بی غسل و کفن مثل اربابش روی زمین قرار داشت ..
#شهید_حسن_مقدم به آرزویش که رسیدن به اربابش بود رسید و ما موندیم که برای امام حسین (ع) سینه بزنیم . حالا ما سینه هامون در فراق اونا تنگ شده ایکاش اونا هم پیش اربابشون امام حسین علیه السلام دلتنگ ما بشند و نام ما رو ببرند و یادی از ما کنند.
@alvaresinchannel