برهنه پای برتیغ برهنه پای برآتش قد افراخته از آزمون ِ سرخ میگذرم وسرنوشت، نه پیشا پیش ِ من که چون سگی رانده به دنبالم میدود سبک بال میگذرم سراپا همه، خونشعله بر آتش و تیغ با قلبی آکنده از امید ِ بهاران وکول پشته ای سرشار از فریاد وُ رنج رنج، رنج، رنجهای تلخ ِ مردم ِ سرزمینم که فرداهای ِ آتشین را میزایاند و فریاد، فریاد، فریادهای سرخ رفیقانم که فلق را خونرنگ میکند میگذرم برتافته وُ عاشق با تیری در قلب وپرنده ی کوچکی در دهان که با هزاران لهجه برای پیروزی مردم نغمه میخواند . زندان اوین 1363 ( حسین اقدامی )