هزار بار به روزی ز هجر یار بمیرم
یکیست مرگ و به روزی هزار بار بمیرم
زمان زمان دهدم وعده و خلاف نماید
مراد نیست جز اینش کز انتظار بمیرم
تلافی ستم خویش میکند به تبسم
به دلنوازی آن لعل آبدار بمیرم
گذشت آنکه کنم گوش بر حدیث تو ناصح
مرا به درد دل خویش واگذار بمیرم
به اتفاقِ فراق تو میروم ز دیارت
شهید عشق تو باشم به هر دیار بمیرم
ترحمی بکن آخر که روز بازپسین است
روا مدار که با چشم اشکبار بمیرم
رواست این که پس از صدهزار امید چو شانی
نهاده دیدهی حسرت به رهگذار بمیرم
شانی تکلو
@zakhme_bz