بوالحسن خرقانی را سخنانی شگرف است، او گفت: اگر فردا مرا از خاک برآری و خَلقان را حاضر کنی در آن موقف، من به دریای وحدانیّت رَوم و در دریای وحدانیّت غوطه خورم تا واحد بُوَد و بوالحسن نبوَد.
روحالارواح فی شرح اسماء الملک الفتّاح شهابالدین محمد بن منصور سمعانی بهتصحیح نجیب مایل هروی @yarekhaksar
نه غائب آن بوَد که از شهر خود غائب بوَد، غائب آن بوَد که از کلّ ارادت غائب بوَد تا ارادت حقّ ارادت وی آید. و نه حاضر آن بوَد که وی را ارادت اشیا نبود؛ که حاضر آن بوَد که ورا دل رعنا نبود، تا اندر آن فکرت دنیا و عقبی نبوَد و آرام با هوی نبوَد.
کشفالمحجوب علی بن عثمان هجویری جلّابی @yarekhaksar
یقین سه باب است: علم یقین است و عین یقین است و حق یقین است. علم یقین استدلالی است و عین یقین استدراکی است و حق یقین حقیقت است. علم یقین مطالعت است و عین یقین مکاشفت است و حق یقین مشاهدت است. علم یقین از سماع روید و عین یقین از الهام روید و حق یقین از عیان روید. علم یقین مسبّب شناختن است و عین یقین از سبب بازرستن است و حق یقین از انتظار و تمییز آزاد گشتن است.
خاصیت آینگی (نقد حال، گزارهی آرا و گزیدهی آثار فارسیِ عینالقضات همدانی) تألیف: نجیب مایل هروی
کتاب استاد نجیب مایل هروی از بهترین نوشتهها در مورد عینالقضات است، و مطالعهی آن به علاقهمندان پیشنهاد میشود. برای تهیه و سفارش این کتاب به آیدی ذیل پیام ارسال نمائید: @Bonyadfarhangimayelheravi
هر که در پرتاب نور مصطفی خود را جای داد و در ضلّ حمایت او گریخت، خضروار به منبع آب حیات که مطلع انوار صفات است رسید و از کوثر عنایت جام محبت درکشید و مستعد آن شد که ملک متعال به صفات جمال و جلال بر وی تجلی کند.
درویشی به نزد پادشاهی رفت. پادشاه به او گفت که: ای زاهد! [درویش] گفت: زاهد تویی! گفت: من چون زاهد باشم که همهی دنیا از آنِ من است؟! گفت: نی! عکس میبینی! دنیا و آخرت و مُلکت، جمله از آنِ من است و عالَم را من گرفتهام! تویی که به لقمهای و خرقهای قانع شدهای!
و امروز سعی باید کرد که وجود خود را به صفات حمیده و خصال پسندیده مزیّن گردانی تا فردا در درکات دوزخ به عذاب الیم گرفتار نشوی و به اخلاق کریمه متخلّق شده تا در درجات بهشت به نعیم مقیم تمتّع کنی. و هر کس که امروز وجود خود را از صفات ضمیمه پاک نگرداند و توقع بهشت دارد همچون شخصی باشد که در خریف تخم در زمین نیندازد و در وقت حصاد امید غلّه دارد بلکه از او بیحاصلتر کسی نباشد. از برای آنکه رسول حق تعالی فرموده است که "الدّنیا مزرعه الاخره".
اِنَّ المُبَذّرینَ کانوا اِخوانَ الشّیاطین. مبذران آنهااند که عمر عزیز را که سرمایهی سعادت ابد است خرج کنند. گیرم که حشر و عقوبتی نباشد، چنین جوهر را زیر سنگ نهادن و فانی کردن دریغت نمیآید؟
مقالات شمس به تصحیح استاد محمدعلی موحد @yarekhaksar
بوعثمان حیری گوید که ابوحفص [حداد] را پرسیدند در حال نزع (مرگ) که ما را چه وصیت میکنی و چه پند میدهی؟ گفت طاقت سخن گفتن ندارم. و پس از آن قوّت یافت. گفتم چیزی بگوی تا از تو حکایت کنیم از پسِ تو. گفت: شکستهدل باشید بر تقصیرهای خویشتن.
ترجمهی رساله قشیریه ابوعلی بن احمد عثمانی @yarekhaksar
نقل است که یک روز یارانش درآمدند، او را دیدند که میگریست. گفتند: سبب چیست گریه را؟
گفت: دوش در سجده چشم من در خواب شد، خداوند را دیدم. گفت: "یا ابا الفیض! خلق را بیافریدم، بر ده جزو شدند. دنیا را بر ایشان عرضه کردم، و نُه جزو از آن ده جزو روی به دنیا نهادند. یک جزو ماند آن یک جزو نیز بر ده جزو شدند. بهشت را بر ایشان عرضه کردم، نُه جزو روی به بهشت نهادند. یک جزو بماند، آن یک جزو نیز ده جزو شدند، دوزخ پیش ایشان آوردم، همه برمیدند، و پراگنده شدند از بیم دوزخ. پس یک جزو ماند که نه به دنیا فریفته شدند و نه به بهشت میل کردند، و نه از دوزخ بترسیدند. گفتم: بندگان من! به دنیا نگاه نکردید، و به بهشت میل نکردید، و از دوزخ نترسیدند. چه میطلبید؟" همه سر برآوردند و گفتند: انت تعلم مانرید. یعنی تو میدانی که ما چه میخواهیم.
قبل از اینکه سالک به حب و طلب و ذکر بپردازد باید توبه کند که توبه خود سه مرحله دارد: اول توبه از ذنب که توبهی عوام است، دوم توبه و رجوع از غفلت که توبهی خواص است و انابه نامیده میشود، سوم توبه و بازگشت از دیدن حسنات که توبه خواص الخواص است و اوبه نام دارد. هر که توبه کند از ترسِ عقوبت، صاحب توبه است و هر که توبه کند به امید ثواب، صاحب انابه است و هر که توبه کند قیاماً بالعبودیه و بدون رغبت در ثواب و ترس از عقاب، صاحب اوبه است و این توبهی مومنین است.
شرح حکم صوفیه عبدالله بن حجازی الشرقاوی @yarekhaksar
بکاء گریستن است در کار خویش، گریستن است بر یار خویش، گریستن از فراق. گریستن بر خود رعنائی بوَد، از جست آسایش بود، و آسایش در محبت کاهش بود. گریستن بر دوست شرط اشتیاق بوَد و فرط احتراق در فراق. عاشق از دیده از غم نم بارد و در شادی دم نارد و خلعت محبت از راه دیده درآید و پنداشت هستی خویش بگذارد، وفای خویشتن بهجا آرد.
عاشق نبود هر آنکه تا جان باشد جان را چه خطر بود چون جانان باشد
در عشق همیشه عهد و پیمان باشد یا این باشد به عشق یا آن باشد
گفتم عشق را شبی، راست بگو، تو کیستی؟ گفت: حیاتباقیام! عمرِ خوشِ مکررم! #مولوی
🏴 کلام زیبا و آرامبخش امام عسکری علیه السلام ...
اللّههموست كه هر مخلوقى در نيازها و گرفتاريها وقتى اميدش از همه ، جز او قطع مى شود و رشته هر سببى جز او بريده مى گردد ، به وى روى مى آورد. 📚 التوحید، ج 5، ص۲۳۱ @manzar_nazar 👆طراح احمد درخشنده یازدهمین جشنواره حروف نگاری اسماءالحسنی
ابوعبدالله خفیف را گفتند كه عبدالرحیم اصطخری چرا با سگبانان به دشت میشود و قبا میبندد؟ گفت: «یتخفف من ثقل ما علیه». میخواهد كه از بار وجود سبکتر گردد، و دمی برزَنَد؛ و یقرب منه قول القائل:
ارید لانسی ذكرها فكانّما تمثّل لی لیلی بكل مكانٍ
میگوید: بهانه جویم كه ترا فراموش كنم، تو در یاد آیی؛ بهانه بگریزد و من خیره فرومانم.
کشفالاسرار و عدّةالابرار ابوالفضل رشیدالدین میبدی @yarekhaksar
علم ظاهر از عالم مُلک است و علم باطن از عالم ملکوت. اولی علم دنیاست زیرا که در دنیا به آن محتاج میشوند. و دومی علم آخرت است زیرا که آن زاد آخرت است، و این چنان است که گفتهاند از آنجا که "لسان" ظاهر است پس از مُلک است و خزانهی علم ظاهر است و "قلب" خزانهی ملکوت است و باب علم باطن است؛ پس فضل علمِ باطن بر علمِ ظاهر مانند فضل ملکوت بر مُلک است.