مساله زنان، از مسائل اساسي جامعه معاصر است كه راه حل هاي متفاوتي را تجربه نموده است. درحالي كه فمينيست هاي موج اول بر حقوق #برابر با مردان تاكيد مي كردند و فمينيست هاي موج دوم بر تمايز و تفاوت زنان از مردان اصرار داشتند؛ فمينيست هاي نسل سوم تلاش نمودند هر دو سوي معماي دو وجهي برابري- تفاوت را حفظ نمايند. يکي از نظريه پردازان موج سوم فمينيستي #آيريس_ماريون يانگ است که نظريه شهروندي متمايز را ارائه نمود. يانگ با بهره گيري از نظريه دمکراسي مشورتي هابرماس و نظريه فوكو درباره گروه هاي حاشيه اي و سرکوب شده، تلاش نمود گونه اي دمكراسي ارتباطي- مشاركتي را طرح کند كه در آن زنان و ساير گروه هاي ستمديده و محروم ضمن حفظ تفاوت هاي خود در عرصه عمومي، امکان مشاركت كامل و برابر با سايرين را بيابند. بر همين اساس، مقاله حاضر نظريه شهروندي متمايز يانگ را مورد بررسي و نقد قرار مي دهد تا نشان دهد كه اين نظريه تا چه اندازه در ارائه يک راه حل بديل براي مساله زنان و گروه هاي اجتماعي محروم و حاشيه اي موفق بوده است.