تو کیستی؟
هر اندازه هم در دنیای شخصی خود، بزرگ و باابهت باشیم بازهم ضعف و فقر، صفت همراه ما باقی خواهد ماند و از ما جدا نمیشود
اما
چه بسا که برخی ظواهر زندگی، این واقعیت را از چشمان مردم پنهان کند و مشغولیات زندگی و مسائل جانبی، این واقعیت را از دید خودمان مخفی گرداند.
سپس...؟
باید اوقاتی - کوتاه یا طولانی - برای ما پیش بیاید که ضعف یادشده برایمان آشکار شود در نتیجه، شتابزده برخیزیم و فریادکنان با صدایی که فقط عمق نفس ما آنرا میشنود از خودمان بپرسیم: تو کیستی؟!
در این هنگام است که حقیقتی مطلق و فرازمانی برای نفس انسان هویدا میشود که درونمایهاش اینست: (تو بندهای فقیر، محتاج و ضعیف هستی و هیچ قدرت و نیرویی نداری، همیشه هم نیازمند خداوند بینیاز، والامرتبه و بزرگ هستی).
این حقیقتی گویا است که در اعماق قلب جای میگیرد و هر اندازه هم منکران به انکارش بپردازند نمیتوانند از آن بگریزند.
اینجاست که راهها جدا میشود و گامها دچار لغزش میگردد پس یا در پیچ و خمهای وحشت و سرگردانی و افسردگی و تُهی بودن از هر چیز معناداری سقوط میکنیم
و
یا خداوند متعال، ما را با ریسمانی از سوی خودش یاری میرساند؛ ریسمانی که تماما اُنس و الفت و رضایت و آرامش و ایمان است، ریسمانی که تمام ظواهر دنیا در برابرش بیارزش میگردد و روح به سبب آن، آزاد از تجملات و سنگینیهای زمین به سفر میرود، به سوی اعتماد به خداوند عزّوجلّ.
در این وقت است که به یاد میآوری که: "خداوند را در هنگام رفاه و راحتی به یاد بیاور تا وی نیز تو را در هنگام سختی و دشواری یاری کند".
استاد احمد سیّد حفظه الله
🍃 @waqemoaser