- Under the Moonlight

و چون زنان چشمانِ زیبایی دارند
هیچکس اندوهشان را باور نمیکند

من محتاج لمس دستات روی تنمم.
بیشتر بغلم کن.

‏شما دوس دارید تو زندگی بعدیتون چی باشید؟
من خودم دوس دارم “وجود نداشته” باشم

روح و جسمش را چنان دوست داشتم که گویی وجودش ضرورت هستی من بود. 

-شاهرخ مسکوب

اعترافی تلخ خواهی؟
دوستت دارم هنوز..!!

- بتول مبشری

نیازمند یه اتفاق «به موقع» هستم.!

به خودم بدهکارم، خوشحالی بدهکارم، شب راحت خوابیدن بدهکارم، خنده بدهکارم، دوست داشتن بدهکارم، آرامش بدهکارم.

من از خودم برابر خودم پیشگیری میکنم‌ 🙂

من به چشمم گفته بودم عشق من را لو نده
این روانی بی‌اجازه با تو صحبت می‌کند!

زیر آوار اونی دارم جون میدم که فک میکردم خونمه 🙂

«إن ظننت أنني لا أفتقدك فإن بعض الظن إثم! »

+اگر گمان می‌بری که دلم برایت تنگ نمی‌شود،بدان که بعضی گمان‌ها گناه است!

می پرسن چه خبر؟ جواب می دم هیچی.
می پرسی چه خبر، ده تا ویس و پونصد تا راستی برات ردیف می کنم.
می پرسن خوبی؟ می گم مرسی.
می پرسی خوبی؟ زنگ می زنم تا خود صب برات غر می زنم.
می گن بیا بیرون، می پیچونم می گم درگیرم،
می گی بیا بیرون، می گم ادرس بده پوشیدم تو راهم.
می گن تولدمون میای؟ می گم مگه این ماهه؟
لازم نیست چیزی بگی، کل زندگی نامتو از سایز پات بگیر تا ریز اخلاقاتو با جزئیات از حفظم.
ساعت ۲ پی ام می دن، ساعت ۴ سه روز بعد سین می شه.
ساعت ۲ پی ام میدی، ۱:۵۹ سین می کنم.
ویس میدن، میگم تایپ‌کن؛ تایپ می‌کنی می‌گم‌ ویس بده باید صداتو بشنوم.
جیبم خالی باشه، با کسی نمی رم بیرون.
تو زنگ بزنی ۳۰۰ ته کارتم باشه، ۲۹۹ رو واست میذارم وسط.
رو اعصابم برن، حذفشون می کنم.
رو اعصابم بری، دوتا سیگار روشن می کنم، باهات حرف می زنم حلش می کنیم.
اگه بقیه دوست من باشن، تو قسمت مهمی از زندگی منی نباشی زندگیم خالیه و یه چی کم داره.

یادم افتاد،
چه جاهایی در دنیا هست
و من در چه منجلابی دست و پا می‌زنم.

صادق هدایت

تا اطلاع ثانوی واسه هیچ انسانی.. هیچ تلاشی نمی‌کنم، می‌خوام ببینم تهش چی میشه.

+ اونم تو رو دوست داره؟
- بله.
+ خودش بهت گفته؟
- نه.
+ ها. از کجا می‌دونی پ؟
- خب، راستش من بهش کتاب می‌دم، بعد وقتی کتاب رو پس می‌گیرم، لاش گل گذاشته.
‌

تقصیر کسی نیست، روزگار نکبتی شده؛
آنقدر که آدم دلش می‌خواهد مدام به خاطره‌هایش چنگ بیندازد و آن جاها دنبال چیزی بگردد.

واسه نگه داشتن همه تلاش کردی
اما کی سعی کرد تورو نگه داره؟!

آدما جدی جدی میرن‌ها، انگار نه انگار یک روز چقدر بهت نزدیک بودن.


این تلخترین قسمتِ ماجراس

دوست داشتنت مثل لب زدن به سيگار بود
اولاش ميترسيدم
ولی كم كم معتادش شدم

تو به ندای درونت گوش میدی موهاتو صورتی میکنی
من به ندای درونم گوش بدم ابلاغیه میاد 🫱🏻‍🫲🏽