اگه زندگی دو شانس خوب بهم داده باشه، یکیش قطعا تویی. مرسی که منو چیزی میبینی که سعی دارم خودم ببینم. سولمیت منی حتی اگه یه دنیای دیگهای باشه پیدات میکنم و بعد از زدن پسگردنی محکم بغلت میکنم.
زندگی جایی بین یک شوخی مسخره و یک تراژدی تمامعیار گیر کرده است؛ ما این را بهتر از هر کسی میدانیم، چون تو آن جایی بودی که من زمین خوردم و من آن جایی بودم که تو خندیدی و ما هر دو این را میدانستیم که هیچکداممان قهرمان این داستان لعنتی نیستیم.
در این دنیای کثیف، چیزی که هیچوقت تغییر نمیکند، درد است. همه چیز در اطراف میچرخد، میسوزد، میشکند، اما درد همیشه همین جاست، در جایی که هیچچیز نمیتواند آن را از ما بگیرد.
ولی تو، تو یاد دادی که با درد میشود زندگی کرد؛ نه با فرار از آن، نه با تظاهر به نادیده گرفتنش، بلکه با پذیرفتنش، با در آغوش گرفتنش، و ادامه دادن، حتی وقتی تمام بدن از آن فریاد میزند.
تولدت مبارک. برای هر قدمی که برداشتی و برای هر زخمی که گرفتی. برای تو که همیشه یادم دادی در میان خرابترین چیزها، چگونه میتوان همچنان زنده بود. و برای تو که هرگز تسلیم نشدی، حتی وقتی دنیا تمام درهایش را به رویت بست.
زندگی من، شاید یک هیچ بزرگ باشد، ولی همین هیچ، وقتی تو در آن باشی، بهترین چیزی است که میتوانم داشته باشم.