▪️ 5- در اين ماجرا، واكنشهاي جالب و شكوهمندي از امجميل بنت خطاب -رضي الله عنها- بروز ميكند و او را به خيزش و حركت به خاطر دين واميدارد و ميزان اشتياق وي بر پاسداري از دين را نمايان ميسازد. بهطور مثال امجميل -رضي الله عنها- در پاسخ مادر ابوبكر-رضی الله عنه- كه حال رسولخدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم- را پرسيد، آگاهانه و باتدبير گفت: «من، نه ابوبكر را ميشناسم و نه محمدبن عبدالله را» اين واكنش امجميل -رضي الله عنها-، يك منش و استراتژي هشيارانه و احتياطآميز بود؛ چرا كه تا آن هنگام امخير، مسلمان نشده بود و امجميل نيز اسلامش را از امخير پنهان نمود و جاي رسولخدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم- را به او نشان نداد كه مبادا امخير جاسوس قريشيان باشد. امجميل با آنكه خودش را نسبت به ابوبكر-رضی الله عنه- و رسولخدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم-، بيخيال و ناآشنا جلوه داد، موفق شد با فراست تمام به مادر ابوبكر بقبولاند كه به ديدن ابوبكر-رضی الله عنه- برود و پس از آنكه با ابوبكر-رضی الله عنه- ملاقات نمود، باز هم جوانب احتياط را رعايت كرد و در كمال هشياري كوشيد تا محل اختفاي رسولخدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم- را فاش نكند و در عين حال به ابوبكر-رضی الله عنه- ، اطمينان خاطر بدهد كه رسولخدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم-، صحيح و سالم هستند. جلوهي ديگر احتياط و هشياري اينها براي حفظ اسرار مسلمانان، شگرد امجميل، امخير و ابوبكر بههنگام رفتن به خانهي ابنارقم است كه صبر ميكنند تا رفت و آمدها، تمام شود و مردم، به خانههايشان بروند.