سیر تغییر یافتن معانی واژگان عربی در فارسی چگونه شکل گرفت؟
سرنوشت واژگان در محیطهای مختلف زبانی، شباهت زیادی به سرنوشت انسانها در جوامع بشری دارد. در مجموعههای مختلف زبانی و در طول زمان، واژگانی متولد میشوند، رشد میکنند و متحول میشوند. گاه نیز پیش میآید که برخی واژگان از زبانهای دیگر وارد میشوند، ملیت زبان را میپذیرند و صورت تازهای پیدا میکنند یا معنا و هویت جدیدی مییابند. در واقع، از ریشة خود کنده میشوند و در هوای تازهای قرار میگیرند. «این اتفاق زبانی و در واقع، این تغییر ملیت واژگانی» (مشیری، 1373: 7)
در همة زبانها روی میدهد، اما رابطة تنگاتنگ زبان فارسی با عربی، شکل ویژهای به هویتپذیری واژگان عربی در فارسی دادهاست. واژگان عربی در فارسی، اغلب متأثر از شرایط و بستر کاربردی متفاوت، طی سالها دچار تحولات و دگرگونیهای معنایی شدهاند. اگرچه برخی پژوهشگران برآنند که «واژگان عربی در فارسی از تحول معنایی واپس ماندهاند» (آذرنوش، 1385: 175)
اما این تحول معنایی به هر میزان و مقداری که باشد، وجود دارد و لمسشدنی است؛ خواه در زبان اصلی صورت گرفته باشد، خواه در زبان میزبان. اشتراک کلمات در فارسی و عربی و تفاوت معنایی آنها برای مترجمی که از عربی به فارسی یا بالعکس ترجمه میکند، چالش بزرگی است. برخلاف تصور اولیه، وجود حجم بزرگی از واژگان مشترک در عربی و فارسی نه تنها به تسهیل در کار ترجمه کمکی نمیکند، بلکه یکی از عوامل پیچیدگی و دشواریهای ترجمة عربی به فارسی است.
در طول دورههای مختلف، علما و دانشمندان ایرانی به دلیل اعتقاد و گرایش عمیق و ژرفی که به دین اسلام داشتند، زبان عربی را یک زبان بیگانه نمیپنداشتند و به هیچ روی در مقابل ورود واژگان عربی، بهویژه واژگان دارای هویت دینی موضع دفاعی نمیگرفتند. همین امر باعث شد کلمات عربی بهراحتی وارد زبان فارسی شوند و به دلیل سابقة زیادی که در این زبان داشتند، حتی تحول معنایی پیدا کنند.
این تحول معنایی واژگان عربی در زبان فارسی، چالش بزرگی را فرا روی مترجمان فراهم آوردهاست، به طوری که مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه میکند، نمیداند این کلمة عربی که اکنون در فارسی بهکار میرود، آیا نزد عربها نیز همین معنا را دارد یا نه! با مطالعه و بررسی آثار مترجمان عربی به فارسی در طول سالهای متمادی معلوم میشود که کمتر مترجمی است که در دام این چالش نیفتاده، دچار اشتباه نشده باشد.
گسترش اسلام در ایران و جایگاه رفیع و بلندی که این دین بزرگ در دل و جان ایرانیان پیدا کرد، باعث شد فراگیری زبان عربی که زبان دین اسلام بود در این سرزمین کهن پای بگیرد و یادگیری زبان عربی به یکی از شعایر دینی تبدیل گردد. دانشمندان مسلمان ایرانی به این درک و باور رسیدند که فهم دین اسلام، دریافتن فلسفة نزول قرآن، گسترش اسلام و استفاده از کتابهای تفسیر، روایات، سیره، تاریخ و سایر علوم اسلامی، جز با فراگیری زبان عربی و تسلط بر آن و تعمق در آن حاصل نخواهد شد. از این رو، خود و فرزندان خود را به فراگیری این زبان و تعمق در علوم اسلامی واداشتند و علما و دانشمندان برجستهای را در لغت، نحو، بلاغت، تفسیر و سایر علوم مربوط به اسلام و قرآن به جهان اسلام معرفی کردند.
این ارتباط و پیوند بین ایرانیان و عربها در برخی دورهها، به صورت متوالی و در برخی دورهها، به صورت منقطع ادامه یافت؛ به عبارت دیگر، گاه این ارتباط برای مدتی متوقف یا کمرنگ میشد، ولی دوباره شکل میگرفت و شدت مییافت. همین ناپایداری در پیوند دو زبان باعث شد که برخی از کلمات عربی وارده به فارسی رو به فراموشی گذارند و متروک شوند و برخی دیگر تحول معنایی یابند؛ یعنی معنای آنها با معنای عربی آنها متفاوت گردد و همین امر دشواریهایی را در ترجمه از عربی به فارسی برای مترجمان پدید آورد؛ زیرا معنای برخی از کلمات عربی که ما هماکنون در فارسی از آنها استفاده میکنیم، کاملاً با معنایی که عربها امروزه از آن اراده میکنند، متفاوت است؛ کلماتی مانند: کلفت، غش، تصمیم، شعور و... از این دست هستند که در ادامة مقاله، آنها را بررسی میکنیم. ذکر این نکته ضروری است که این چالش فقط فرا روی مترجمانی است که از عربی به فارسی و بالعکس ترجمه میکنند و این ویژگی در زبانهای دیگر وجود ندارد. تحول زبان و تغییراتی که در طول دورههای مختلف در کلمات به وجود میآید، امری کاملاً طبیعی است و زباندانان و مترجمان باید از این تحول معنایی آگاهی داشته باشند.
بخشی از واژگان عربی موجود در فارسی به دلایل مختلفی از جمله دین، تحولات اجتماعی و گسست فرهنگی، روند تحول معنایی را طی کردهاند و معنا و مفهوم آنها در عربی و فارسی متفاوت است
ادامه...
@tamadone_islami