❣️✨️🌱یک شب تو را کنارِ ماه و ستاره دیدم..
سوی نگاه مستت با جان و دل دویدم..
هرچند بیقرار و دلتنگ و خسته بودم..
وقتی اشاره کردی، با شوق سر رسیدم..
قلبم ترانه میخواند، از فرط شادماني..
نبضِ دلم تو بودی، با عشق میتپیدم..
دستم میان دستت، آغوش بود و آتش..
این شد که از زمین و از آسمان بریدم..
مثل تبِ بیابان، لب تشنهی تو بودم..
از غنچهی لبانت گلبوسه میچشیدم..
در باغ سبز رؤیا، عطر تو بود و من هم..
از شاخهی خیالت، یک سیب سرخ چیدم..
شعری سرودم از عشق، از چشمهی نگاهت..
تا آمدم بخوانم، دیگر تو را ندیدم..
طوفان غم رسید و از هم جدایمان کرد..
با صورتی پر از اشک از خوابِ خوش پریدم..
آن شب کنار مهتاب، تا صبح گریه کردم..
یاد تو بغض میشد، من آه میکشیدم..
✍️#نگار_حسینی🌱🎙#شاهین_شاهدوست✨️❥᭄͚ٖٜ
@shernegar1023◍⃟
❣️