🌹او پدر شهید بود! هنگامی که پیکر مطهر شهدا را آوردند نام پسر خود #شهید_هادی_نصر_الله را آخر از همه خواند سپس دست هایش را بالا گرفت و گفت:
«خدایا این قربانی را از ما بپذیر. خدایا این قربانی را از ما بپذیر. آیا راضی شدی، ای پروردگار؟ آن را بگیر تا از ما راضی شوی، آیا راضی شدی، ای پروردگار؟ »
«هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد، تو را به وجد آورد، حس کردی که مردم به خاطر تو آمده اند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن، زیرا غرور، انسان را نابود میکند.» 🌷#شهید سید مجتبی #علمدار
🔹زینب دختر شهید انصاری راضی نبود پدرش به سوریه برود. زینب طاقت نیاورد. گفت: بابا نرو. حداقل تا عروس شدن من بمان. دخترش آن زمان زیاد خواستگار داشت، اما چون پدرش نبود، خانواده منتظر شدند تا برگردد. پدرش رو به زینب گفت: «داعش خیلی نامروت است. سر جنین زن باردار شرط میبندد. شکمش را با چاقو میبرد تا ببیند شرط را برده است یا نه. بعد بچه را داخل آتش میاندازد.» 🔹همسر شهید انصاری میگوید: " پسرم هنگام رفتن پدرش گفت: بابا داری میروی، شب عید هم که نمیآیی، پس تولد من چه میشود؟ رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار میگذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: زندگیام را به تو میسپرم. #معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم
♦️«من گوسفند دارم، حقوق نمیخواهم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست»
🔹در وصیت نامهاش نوشته بود: «من چندتا گوسفند به اندازه ای که بچه هایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست.»
🔸فرماندهان برای متقاعد شدنش گفته بودند که این حقوق ناچیز؛ حق خودش و فرزندانش است.
📌در جواب نوشت: «امام علی (ع) که افراد را به جنگ دعوت میکرد، یکی میگفت محصولم، یکی میگفت زن و بچهام و... با این توجیهات علی رو تنها گذاشتن ایران کوفه نیست!»
➕و به فرزندانش گفت: شاید بعد من سپاه نتوانست به شما کمک کنه، که با نداری بسازید از اولاد امام حسین عزیزتر نیستید که این همه مصیبت کشیدند.
🌷#شهید حاج #قباد_شمس_الدینی، شهیدی که حاج قاسم او را حبیب ابن مظاهر لشکر ثارالله نامیده بود.
برای پر زدن سبقت گرفته خداوندا ، برادر از برادر ...
بچه های سپاه ... خبر شهادت مهدی و مجید را آوردند و عکسهایشان را برای چاپِ اعلامیه و نصب روی تابوتشان میخواستند آلبوم ها را زیر و رو کردیم ؛ جای خالی عکس های مجید نظرمان را جلب ڪرد ... گویا بار آخری که به خانه آمده بود تا توانسته بود عکس هایش را از آلبـوم ها جمع کرده بود تا اسیر شهرتِ شهادت نشود و با خلوص بیشتری این بار آخر را به جبهه برود....
سلام شهید من... به تو که می رسم؛ تنها نگاهت می کنم... به تو که می رسم؛ قلمم قاصر می شود از وصف دریای وجودت... به تو که می رسم؛ میتوانم لبخندهایت را قاب کنم و به دیوار دلم بزنم!
رفیق شهید من... گاهگاهی از آن بالا بــه دل خستــه مــا هــم نظـــری کن🙂🌺 #شهید_حسین_بواس
🌷« بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان بودیم که به طرز غیرعادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی درآوردم. داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملاً سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیتنامه نوشته بود: من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم.
😔پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند... 🌷من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز در منطقه میماند. بعد از این مدت، جنازه من پیدا میشود و زمانی که جنازه من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند و... ✨بعد از خواندن وصیتنامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود، تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است.»