شَب است و خاطرهاے
میخَزد به بستر من
تو نیستی و خیال
تو را، به بَر دارم •••
#حسین_منزوے❣
🍁🟤☕️
پاییز میرود.. اما مهرت از دل نمی رود..! عشق در زمستان.. همچنان مستانه می تازد...! مستانه مینویسد... مستانه مینوازد... شعر میخواندومستانه عاشق می کند...
صبح زود برخاستن، طعم تمام روز را عوض می کند. کارها هم چقدر جلو میافتد. میدانی؟ صبح زود عطر غریبی دارد، عطرےکه درانتهاے صبح زودتمام می شود، وهرگز به مشام آنها که تاکَمرکِش ظهر می خوابند،نمیرسد. کسالت ،کسالت میآورد خواب،خواب!