🌾🍂🌿🍁🍀🎋
شعر، زائیده بروز حالتی ذهنی است برای انسان در محیطی از طبیعت؛ به این معنی که به شاعر حالتی دست میدهد که در نتیجه آن، او با اشیاء محیط خود و با انسان ها نوعی رابطهی ذهنی پیدا میکند و این رابطه، به نوبهی خود، رابطهای روحی است که در آن اشیاء، حالت مطلقا فیزیکی و مادی خود را از دست میدهند و در واقع، بخشی از احساس و اندیشهی شاعر را به عاریه میگیرند.
و اما شاعر کسی است که با رسوخ دادن شعور معنوی خود در اشیاء، دست به کشف خود در محیط زیست میزند، در اینجا برهنگی یکپارچهی روح در جریان ماده به چشم میخورد و جهان ماده در آئینه روح بشر انعکاس مییابد. اشیاء، روحی مثابه روح آدمی پیدا میکنند و در نتیجه، چون او زبان باز میکنند وصاحب اندیشه و احساس میشوند و این اندیشه و احساس را در قالب واژه هایی که از میان تمام موجودات، در انحصار مطلق انسان، به ویژه شاعر است میریزند. شاعر به وسیله قدرت تخیل و تصور خود و با اشتیاق و انگیزهای درونی برای کشف و جست و جو، ناگهان میبیند که اشیاء به شکل او در آمدهاند. شاعر، خود را در وجود اشیاء و اشیاء را در وجود خود میبیند و روابط خود را به وسیله کلمات توجیه میکند.
شاعر اگر طبیعت را نپسندد و یا در واقع پایانی شوم برای زندگی خود در چارچوبهی طبیعت ببیند، علیه آن خودآگاه و ناخودآگاه اقدام میکند و اگر در محیط یا اجتماعی خود را مقید و محدود و ارزشهای همیشگی انسانی را رو به زوال ببیند؛ به ضد آنها به پا میخیزد و اگر در انسان شرارتی سراغ کند که منبعی غیر انسانی داشته باشد، با آن ستیز میکند و اساس بازآفرینی در همین جدال و ستیز است و در همین اشتیاق به فرجام دادن طرحی نو؛ از نظر طبیعی ایجاد طبیعتی بهتر، از نظر اجتماعی، ایجاد اجتماعی بهتر و از نظر انسانی، ایجاد انسانی برتر، و تنها وسیلهای که شاعر برای انجام چنین مهمی در اختیار دارد، واژه است و واژه هم وسیلهای شعری است و هم هدف شعر.
#طلا_در_مس
#رضا_براهنی
🌺@selmuly▪️چکامه