#مقتل
#حضرت_رقیه
🟦 اثبات وجود حضرت رقیه و بیان مقتل ایشان در یک سند بسیار قدیمی ::
⚫️ در جدیدترین کاوشهای علمی، نسخهای نفیس و نایاب از یکی از کتابهای مأمونی در کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه به دست آمده است که ماجرای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در آن نقل شده است. اهمیت این سند تعلق آن به قرن پنجم هجری است .
👤 قاسم بن محمد بن احمد مأموني (متوفی حدود ۵۰۰ ق) در کتاب السنی فی قتل أولاد النبی در بیان حالات یکی از دختران حاضر در کاروان اسرا مینویسد ::
«انّ یزید لمّا أنزل آل النبی بیتاً من بیوت داره کان فیهم صبیة... ابنة أربع سنین، وکانت مشتاقة إلی ابیها، وکانوا یکتمون ذلک عنها... فانتبهت من منامها فی الهاجرة وقالت: یا امّاه رأیت أبی فی المنام... وأین هو؟ فصیحن بأجمعهنّ. فبعث إلیهنّ یزید أن یسألهنّ؛ وذلک أنه کان فی مقیله فانتبه لصحیهنّ، فسألهنّ فقلن: إنّ هذه الصبیة رأت أباها فی المنام، وقصصن علیه القصة. فأخبره بذلک وأمره اللعین بطرح رأس أبیها فی حجرها. فعلوا کذلک فصاحت: ما هذا؟ فقالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة و فاضت و ماتت».
⬛️ هنگامی که یزید خاندان پیامبر را در یکی از خانه ها ساکن کرد در میان آنها دختری چهارساله وجود داشت که خیلی برای دیدار پدرش مشتاق بود ولی [شهادت پدرش] را از او مخفی کرده بودند،… شبی از خواب بیدار شد و گفت: ای مادرم من پدرم را در خواب دیدم… پدرم کجاست؟ پس همه زنان شیون و فریاد کردند. یزید از صدای گریه زنان بیدار شد و شخصی را فرستاد تا علت این سروصدا را از آنها بپرسد، زنان جریان را برای او تعریف کردند که این دختر پدرش را در خواب دیده است. وقتی این خبر به یزید رسید، آن ملعون دستور داد که سر پدرش را در دامن آن کودک بگذارند. پس وقتی این کار را کردند دختر فریاد زد: این کیست؟ به او گفتند: سر پدرت است. پس دختر بی تابی و گریه فراوانی کرد و از دنیا رفت.
📚نسخه خطی السنی فی قتل أولاد النبی تالیف جناب مأمونی صاحب کتاب الحاویة، کتابخانه سلیمیه ادرنه ترکیه، صفحه 104
🆔@samsaamakbar