#امام_جواد
راوی گوید:
من در مسجدالنبی در مجلس جناب علی بن جعفر (فرزند امام صادق علیهالسلام) نشسته بودم که حضرت جواد (ع) داخل مسجد شدند.
📜 فَوَثَبَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ فَقَبَّلَ یَدَهُ وَ عَظَّمَهُ
علی بن جعفر چون نظرش بر آن حضرت افتاد، بیاختیار از جای برخاست و بیکفش و عباء خدمت آن حضرت دوید و دست او را بوسید و او را تعظیم و تکریم کرد.
امام جواد(ع) فرمود: ای عمو! بنشین خدا تو را رحمت کند! اما او عرضه داشت: ای سید و آقای من! چگونه بنشینم و حال آنکه شما ایستادهاید؟!
پس چون علی بن جعفر(ع) از خدمت آن حضرت مرخص شد و آمد در مجلس خود نشست، اصحابش او را سرزنش کردند و گفتند: تو این نحو با او رفتار میکنی و حال آنکه عموی پدر او میباشی؟!
جناب علی بن جعفر به اصحاب خود فرمود: سکوت کنید! پس دست برد و محاسن خود را گرفت و گفت: حق تعالی مرا با این محاسن، برای امامت، اهلیّت نداد و این نوجوان را اهلیّت داد و امامت را به او تفویض نمود. آیا من انکار کنم فضل او را؟! پناه میبرم به خدا از آنچه شما میگویید که احترام او را ندارم.
بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ
👈 بلکه من، عبد و غلام او هستم!
📚الکافی ج۱ ص۳۲۲
🆔@samsaamakbar