#امام_رضا
❤️ نزول باران به دعای امام رضا علیه السلام ، و خلق کردن دو شیر از تصاویر روی متکای مأمون ::
رُوِيَ أَنَّ الْمَطَرَ احْتُبِسَ بِخُرَاسَانَ فِي عَهْدِ الْمَأْمُونِ فَلَمَّا دَخَلَ الرِّضَا ع وَ أُمِّرَ قَالَ لَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنْ يُمْطِرَ النَّاسَ وَ كَانَ ذَلِكَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ نَعَمْ النَّاسُ أَنْ يَصُومُوا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ السَّبْتَ وَ الْأَحَدَ وَ الْإِثْنَيْنِ وَ خَرَجَ إِلَى الصَّحْرَاءِ يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ....
🟠 روايت شده است كه در عهد مأمون، در خراسان خشكسالى شد. وقتى كه امام رضا عليه السّلام به آن سامان آمد، مأمون گفت: اى ابو الحسن! آيا دعا مىكنى تا خداوند براى مردم باران بباراند؟ و اين در روز جمعه بود. حضرت فرمود: بلى. مردم بايد سه روز را روزه بگيرند؛ شنبه، يك شنبه و دوشنبه، روز دوشنبه حضرت با مردم به صحرا رفت و مردم، آن حضرت را نگاه مىكردند. به منبر تشريف برد و ابتدا حمد و ثناى خدا را بجاى آورد و آنگاه فرمود: «خدايا! اى پروردگار! حقّ ما اهل بيت را بزرگ گردانيدى. و همچنان كه فرموده بودى، مردم به ما متوسل شدهاند و به فضل و رحمت تو اميدوار گشتهاند و انتظار احسان و نعمت تو را دارند، پس آنان را آبى بده كه نافع و عمومى باشد، ولى باران را بعد از برگشتنشان به منزل و محلهاى خود، آغاز كن».
🔶 راويان گويند: قسم به كسى كه محمّد صلّى اللّٰه عليه و آله را مبعوث كرد ، بادها ابرها را به هم زدند و رعد و برق ايجاد شد و مردم به تحرك افتادند. حضرت فرمود: آرام باشيد، اين ابر مال شما نيست، بلكه از آن فلان منطقه است. پس ابرها عبور كردند و رفتند. باز ابرى ديگر آمد كه رعد و برق داشت و مردم را وادار به حركت نمود. دوباره حضرت فرمود: آرام باشيد، اين هم مال شما نيست، بلكه به فلان منطقه مىرود. تا ده ابر اين گونه آمدند و رعد و برق زدند ولى باران نباريد. تا اينكه ابر يازدهمى آمد، حضرت فرمود: اى مردم! خدا اين ابر را به سوى شما فرستاده پس در مقابل لطف و تفضّلش، شكر كنيد، برخيزيد و به خانههايتان برويد؛ چون اين ابر بالاى سر شماست و نمىبارد تا اينكه به منازلتان برسيد. پس ابر نباريد تا اينكه مردم به خانههاى خود نزديك شدند. آنگاه باران با شدّت، باريدن گرفت و صحرا را پر كرد و مردم مىگفتند: گوارا و مبارك باد كراماتى كه خداوند بر فرزند رسول خدا مرحمت نموده است.
🔶 امام رضا عليه السّلام هنگامى كه آمد و همه حضور داشتند فرمود: اى مردم! در بارۀ نعمتهاى خداوند بر شما پرهيزكارى كنيد و آنها را با گناهانتان فرارى ندهيد، بلكه با اطاعت خدا و شكر او آنها را باقى نگهداريد. و بدانيد كه بهترين چيز بعد از ايمان به خدا و پيامبرش و اعتراف به حقوق خاندان پيامبر -كمك و يارى رساندن به برادران مؤمنتان در دنيايى است كه براى آنان محل عبور است به سوى بهشت پروردگارشان، و هر كس اين را انجام دهد از خاصّان خداوند است.
🔶 سپس مأمون اين قضيه را شنيد، و يكى از خواص و نزدیکانش به او گفت: اين ساحر را آوردى و به دروغ، دنيا را پر از باران كرد! فردا كه مأمون براى ديدار با مردم نشست، حاجبِ مأمون به امام رضا گفت: اى پسر موسى! من نزديك تو بودم، خداوند باران را در وقت خودش فرستاد، اگر راست مىگويى اين دو را براى ما زنده گردان و به تصوير دو شير كه بر متّكاى مأمون بود، اشاره كرد.
🟧👈 آنگاه حضرت به آن دو تصوير بانگ زد: اين ستمكار را بگيريد و او را بدريد و هيچ اثرى از او باقى نگذاريد. پس آن دو تصوير، برجسته و به صورت دو شير درآمدند و حاجب را گرفتند، دريدند و تکه تکهاش نمودند و سپس خوردند!
🔶 و مردم نيز همينطور حیران نگاه مىكردند. وقتى كه آن دو شير از خوردن آن شخص فارغ شدند، رو به امام رضا عليه السّلام كردند و گفتند: اى ولى خدا در زمين! چه فرمان مىدهى تا انجام بدهيم؟ و اشاره به مأمون مىكردند. پس مأمون وقتى كه اين را شنيد، غش كرد!
🔸 امام رضا علیه السلام فرمود: بايستيد، ايستادند. و بعد حضرت دستور داد بر روى مأمون آب ريختند و او به هوش آمد. باز آن دو شير گفتند: آيا اجازه مىدهى كه او را هم به رفيقش ملحق كنيم؟ حضرت فرمود: نه؛ چون براى خدا كارى است كه اجراى آن به دست او است. سپس فرمود: همان گونه كه بوديد به جاى خود برگرديد. آنها نيز به متكا برگشتند و مانند اوّل تبدیل به دو تصوير شدند. مأمون گفت: شكر خدا را كه ما را از شرّ حميد بن مهران راحت كرد (مردى كه آن دو شير او را دريدند)!
📚الخرائج و الجرائح، ج2،ص658
📚عيون أخبار الرضا، ج2، ص167
📚دلائل الإمامة، صفحه 376
📚الثاقب في المناقب، ص469
🆔@samsaamakbar