#بررسی_آیین_اعتقاد_حلول
🌐 مسیحیان معتقدند که روح و ذات خداوند در حضرت مسیح حلول کرده است
در باب دهم از انجیل یوحنا خطاب به یهود آمده است
اگر به من ایمان نمی آورید پس به اعمال ایمان آورید تا بفهمید و ایمان آورید که پدر در من و من در وجود پدر هستم
و در باب چهاردهم از انجیل یوحنا، خطاب به فیلبس آمده است:
آیا تو ایمان نداری که من در پدر و پدر در وجود من است. کلامی را که با آن با تو سخن میگویم من خودم نیستم که سخن میگویم، بلکه پدری که در من حلول کرده اعمال را انجام میدهد. مرا تصدیق کنید که من در پدر و پدر در وجود من است
📚انجیل یوحنا، باب ۱۴
📚
📝 توماس میشل میگوید: برای فهمیدن رابطه عیسی و خدا میتوان به مفهوم حلول و اتحاد در آثار صوفیان مراجعه کرد
📚 کلام مسیحی، توماس میشل
❗️از این عبارت به طور صریح استفاده میشود که متکلمان مسیحی معاصر قائل به حلول یا اتحاد خداوند با حضرت عیسی هستند
《بررسی نظریه حلول》
🔅 اعتقاد به حلول خداوند در غیر خود، دارای اشکالات و محذورات بسیاری است از قبیل:
1⃣ معقول و مفهوم از حلول همان قیام موجودی به موجود دیگر به طریق تبعیت است به شرط این که قیام موجود حال به ذاته ممتنع نباشد این معنا به طور حتم بر خداوند متعال محال است زیرا در جای خود به اثبات رسیده که او واجب الوجود است، در حالی که این معنا مستلزم احتیاج خداوند به محل است، و احتیاج مستلزم امکان است که با واجب الوجود بودن ضدیت دارد
2⃣ در رابطه با حلول سه احتمال متصور است:
الف) این که وجود امکانی ممکن وجودی در مقابل وجود خداوند واجب الوجود باشد که با وجوب وجودش، در ماهیت ممکن الوجود حلول کرده باشد
ب) این که بگوییم ممکن الوجود قائم به وجود واجب الوجودی است که وجود، عین ذات اوست به حیثی که برای ممکن الوجودی غیر از آن واجب نباشد ولی محدود به حدود امکانی و متصف به لوازم آن از قبیل تحول و تغیر و سکون و حرکت و... باشد؟
ج) این که بگوییم: موجودیت ممکنات به واجب الوجود است، و هرگز وجودی به جز وجود واجب ندارند
🔺 صورت اول و دوم خالی از اشکال نیست زیرا انسان دارای حدود و قیودی است که با حقیقت وجود و ذات باری تعالی مغایرت دارد
و دیگر این که: امکان از سنخ عدم و شوون آن است و هرگز معقول نیست که خداوند از مقام ذاتش تنزل کرده و متصف به نقیض خود گردد
🔹احتمال و فرض سوم گرچه با آنچه فلاسفه و عرفا میگویند، موافقت دارد ولی خلاف ظاهر کلام مسیحیان است
🆔 @samsaamakbar