#امام_مهربانی
#معرفت_امام
#امام_هادی
🚨متوکل از وجود دملی در یکی از اعضای بدنش رنج میبرد. مادرش نذر کرد، تا اگر او شفا یابد، مال زیادی به امام هادی تقدیم کند. فتح بن خاقان پیشنهاد کرد خوب است فردی را در پی ابوالحسن بفرستی و از او شفا بخواهی. متوکل پذیرفت و امام را احضار کردند. حضرت طبابت کرد و با تجویز داروهایی، عفونت دمل برطرف شد. آن گاه مادرش ده هزار دینار با مهر خود برای امام فرستاد و بدین گونه نذر خود را عملی ساخت.
پس از چند روز بطحائی نزد متوکل از امام هادی بدگویی کرد و گفت ابوالحسن سلاح و اموال بسیاری دارد. متوکل سعید حاجب را مأمور کرد تا به خانه حضرت هادی یورش ببرند و اموال آن حضرت را ضبط و او را نزد وی حاضر کنند. وی گزارش بازرسی را چنین نقل میکند:
💠 شبانه با نردبانی به بالای بام خانه ابوالحسن رفتم. نمیدانستم چگونه باید وارد خانه شوم.
ناگهان امام از داخل منزل گفت: ای سعید! همان جا باش تا برایت شمعی بیاورم.😭❤️ طولی نکشید که با روشنایی شمع وارد محل اقامت حضرت هادی شدم. امام را دیدم که جبّه و کلاهی از پشم بر تن دارد و سجادهای حصیری پیش روی اوست. داخل شدم و همه جا را بازرسی کردم، چیزی نیافتم؛ تنها کیسهای را دیدم که مهر مادر متوکل بر آن بود. به جستجو ادامه دادم و در محل سجاده، شمشیری را در غلاف دیدم، و کیسهای ممهور یافتم. آنها را نزد خلیفه آوردم. مادر خلیفه که کیسه خود را دید، به متوکل گفت برای سلامتی تو نذر کرده بودم. کیسه را گشودند، چهارصد دینار در آن بود. خلیفه بر آن کیسه زر دیگری افزود و من آن اموال و سلاح امام را بازگردانیدم و از حضرت بابت آن که بدون اجازه وارد خانهاش شده بودم عذرخواهی کردم.
📚اصول کافی تالیف شیخ کلینی جلد 1 صفحه 500
🆔@samsaamakbar