#معرفت_امام
🔴 خط امان از گناه
کاروانی امدند مشهد یه مرد نابینایی تو اونها بود، به نام حیدر قلی
امدند حرم زیارت و از مشهد خارج شدند در مسیر عده جوان به شوخی به حیدقلی گفتند برگه گرفتی؟...گفت: چی گرفتید؟...گفتند مگه تو نداری؟گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا برگ سبز میداد دست مردم یعنی امان نامه از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو کفن مون جهنم نمیریم.
حیدرقلی گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا اماننامه نگیرم نمیآم ، گفتند: آقا ما شوخی کردیم ولی هرچه کردند آروم نمیگرفت و رفت.
بعد از مدتی دیدند حیدر قلی داره میاد یه برگه هم دستشه؛ می خنده و گریه میکنه؛ گفتند: چی شده؟ گفت: امام رضا به منم برگ امان نامه دادن؛ گفتند: چی میگی؟ گفت: همین که به شما داده، منم همینطور که میرفتم اشک ریختم گفتم من که زائر شما بودم ؛ دلمو شکستی آقا؛ دیدم یکی میزنه رو شونهم میگه بیا ما زائرمون رو فراموش نمیکنیم اینم امان نامه تو..
برگه رو ازش گرفتند دیدند نوشته::
✍هذا أمان من النار
و أنا علی بن موسی الرضا....❤️📚شیخ عباس قمی ؛ فوائدالرضوی
🆔@samsaamakbar