#سرانجام_معاویه
🔥 معاویه در سفر سال ۵۶ به حجاز با نیرنگ از مخالفانش بیعت گرفت و هنگام بازگشت به شام، در ابواء (مکانی در نزدیکی مکه) بیمار شد او نیمه شب در بیرون خیمه اش در چاهی افتاد و پیکرش خشک و فکش کج شد با این حال در خلوت بی تابی میکرد. او در پاسخ مروان که به بی تابی اش اعتراض کرده بود، گفت: به یاد چیزهایی افتادم که فراموش کرده بودم. پس از بهترین وضعی که داشتم، اکنون چنین گرفتار شده ام. میترسم این مجازات دنیایی به سبب جلوگیری از حق علی بن ابی طالب و کردارم با حجر بن عدی و یارانش باشد. اگر محبتم به یزید نبود، اسباب هدایت خود را فراهم میآوردم و راه درست را تشخیص میدادم
🔝 معاویه در مدت بیماری، بسیار کابوس میدید و هذیان میگفت وی هر چه آب مینوشید سیراب نمی شد گاهی دو روز بیهوش بود و هنگامی که به هوش میآمد، فریاد میزد: مرا با تو چه کار است، حجر! مرا با تو چه کار است عمرو (عمرو بن حمق خزاعی) مرا با تو چه کار است علی!
هنگامی که مرضش شدید شد و شبح هولناک مرگ را مشاهده کرد گفت: ای کاش در راه رسیدن به حکومت تلاش نکرده بودم و ای کاش در رویارویی با لذات دنیا همانند نابینایان بودم کاش همچون کسی بودم که بهره اش از دنیا لباسی کهنه و خوراکی ناچیز است و با چنین حالی با اهل قبور دیدار میکردم و سرانجام پس از دوره ای سخت به هلاکت رسید
🔥
📚الفتوح ج ۵ ص ۲۵۰، تاریخ دمشق ج ۵۹ ص ۲۲۱، الفتوح ج ۴ ص ۲۵۱، تاریخ دمشق ج ۲۲ص ۵۹، انساب الاشراف ج ۵ص ۱۵۸ ۱۶۰، الکامل ج ۳، تاریخ طبری ج ۷ ص ۲۸۹۰، الغدیر ج ۱۰ ص ۱۴۱، قصه کربلا ص ۵۹، العقد الفرید، ج ۴، ص ۱۶۴
📚
🆔 @samsaamakbar