#ایران_قبل_از_صفویه
كشور ايران، طى نه قرن نخست هجرى، به لحاظ سياسى، به صورت كشورى مستقل، وجود خارجى نداشته و در واقع، از زمان تسلط امويان و سپس عباسيان و ديگر امرا و دولت هاى محلى و منطقه اى، گاه تحت سلطه مناطق غربى خود در عراق، و گاه تحت سلطه دولتها و نژادهاى برخاسته از شرق خود بوده است.
در درازاى اين نهصد سال، كلمه ايران به جز دوره ايلخانان بسيار محدود بكار رفته و ايران، پاره هاى از هم گسسته بوده است؛ آن چنان كه در هر دوره، سلسله اى مستقل بر بخشى از آن حكمرانى مى كرده و به جاى نام ايران، نام بخشها و ايالات آن مانند خراسان، سيستان، آذربايجان، جبال، گيلان و مازندران و فارس، شهرت داشته است. در عوض، اسم و رسم عمومى براى تمامى آنچه كه ايران ناميده مى شد، وجود نداشته و با نام هاى مختلفى مانند عجم يا تاجيك و غيره از آن ياد مى شده است.
ايران به عنوان يك واحد سياسى مستقل، در دوره صفوى، صورت پيش از اسلام خويش را باز يافت. در اين دوره، هويّت ايرانى، طراحى جديدى يافت كه مى توان از آن با عنوان «مسلمان شيعه ايرانى فارسى زبان» ياد كرده و آن را بر بيشتر ساكنان ايران زمين تطبيق كرد؛ تفاوت عمده ايران صفوى با دوره پيش از آن، در نقشى بود كه اين بار، مذهب شيعه در هويت جديد بر عهده داشت. تا پيش از دولت صفوى، مذهب در ايران، مجموعه اى آميخته از سه گرايش تسنن، تصوف و تشيع بود. به لحاظ توده اى، سراسر ايران تحت سلطه خانقاهها بود. دولتها به طور غالب سنّى بودند و فقه و قضاوت نيز، تحت سيطره عالمان اهل سنت بود. در اين دوره، بجز در چند شهر، خبرى از فقه و فكر و آداب و رسوم شيعى نبود. .
🆔@samsaamakbar