🔵حرف زدن امام هادی به انواع زبان ها !
🔵تکلم امام هادی(ع) به زبان فارسی :
در کتاب شریف بحارالانوار ، علامه مجلسی نقل نموده اند که محمد بن حسین از علی بن مهزیار روایت کرده است که گفت: من بر حضرت امام هادی علیه السلام وارد شدم و آن جناب ابتدا به سخن نمود و با من به زبان فارسی تکلم نمود. از ابوهاشم جعفری نقل شده است که من خدمت ابی الحسن امام هادی(ع) بودم و او آبله داشت، پس من به داروگر گفتم: آب گرفت. حضرت متوجه به من شده و تبسم فرمود؛ تو گمان می کنی که فارسی را غیر از تو کسی خوب نمی داند، داروگر به حضرت عرض کرد: فدایت شوم، شما خوب حرف(به زبان فارسی) را متوجه شدید. امام(ع) فرمود: اما فارسیه هذا فنعم. یعنی اینگونه فارسی را بلی او به تو گفت: احتمل الجدری ماء یعنی آبله به آب افتاده است.
🔵تکلم امام(ع) به زبان روسی:
مرحوم مجلسی باز نقل نموده است که علی بن مهزیار روایت کرده است که؛ من غلام خود را که از سقلایی ها یعنی روسی بود، خدمت امام هادی علیه السلام فرستادم. وقتی که غلام برگشت، خیلی او را بحالت تعجب دیدم. از او پرسیدم؛ ای فرزند تو را چه شده است که اینگونه متعجبی؟!گفت: چگونه تعجب نکنم که آن جناب همه اش را با من به زبان سقلایی(روسی) سخن گفت، گویا او یکی از ما است. من گمان بردم که او گویا مدتها بین ایشان گذرانده است.
🔵تکلم امام(ع) به زبان هندی
علامه مجلسی (ره) از کتاب های مناقب و خرایج در کتاب خود بحارالانوار نقل نموده است که جعفر فزاری از ابی هاشم جعفری روایت کرده است که گفت: من بر حضرت ابی الحسن الهادی علیه السلام وارد شدم، حضرت با من به زبان هندی تکلم فرمود. من خوب نتوانستم رد جواب نمایم. در این اثنا بین دست حضرت کوزه ای پر از سنگریزه بود. امام علیه السلام دانۀ از آن را برداشته و در دهان خود گذاشت و آن را قدری مکیده و سپس آن سنگ ریزه را به جانب من افکند. من آن را برداشته و دهانم گذاشتم.قسم به خدا که من هنوز از خدمت آن حضرت(ع) نرفته بودم که به هفتاد و سه زبان متکلم شدم که اول آن هندی بود.
🔵سخن گفتن به ترکی: مرحوم طبرسى ، راوندى ، ابن شهرآشوب و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه عليهم آورده اند:
🔹ابوهاشم جعفرى يكى از اصحاب امام علىّ هادى عليه السلام به نام ابوهاشم جعفرى حكايت كند: در آن زمانى كه عدّه اى از آشوب گران در زمان رياست و حكومت واثق - خليفه عبّاسى - براى دست گيرى عرب هاى بيابان نشين و ظلم و اذّيت آن ها، وارد شهر مدينه منوّره شدند.در آن روز، من در محضر شريف حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام بودم ، به من خطاب كرد و فرمود: اى ابوهاشم ! برخيز، تا با همديگر بيرون برويم و اين افراد آشوب گر و نيز سردسته آن ها را ببينيم كه در چه وضعيّتى هستند.من نيز به همراه حضرت حركت كردم و چون از منزل خارج شديم ، مختصرى راه رفتيم و كنارى ايستاديم . در همين بين ، سردسته آن ها رسيد و امام عليه السلام به زبان تُركى با او صحبت كرد، ناگهان متوجّه شدم كه او از اسب خود پياده شد و دو دست مبارك حضرت را گرفت و بوسيد.
🔹من جلو رفتم و او را قسم دادم و اصرار كردم كه بگو: اين مرد چه سخنى با تو گفت كه از اسب پياده شدى و اين چنين تواضع كردى ؟گفت : اين مرد پيغمبر است ؟گفتم : خير، پيغمبر نيست .سپس اظهار داشت : اين مرد مرا با نامى صدا كرد كه در طفوليّت ، در شهرهاى خودمان مرا به آن نام صدا مى كردند و كسى از آن اطّلاعى نداشت و آن را نمى دانست ، مگر اين مرد....
#امام_هادی
🆔 @samsaamakbar