#سپید ⁸
قاصدک، راز دل را ببر
قاصدک،
تو را چه سود
از این بادهای رهگذر،
که هر روز
سرگردانترت میکنند؟
اما من،
راز دلی را در دل تو نهادهام،
رازی که به سنگینی یک دنیا
در سکوت نشسته است.
ماه هر شب
از پنجرهای خفته
به رفتنت مینگرد،
و ستارگان،
با چشمانی نیمخفته
نجوایم را زمزمه میکنند.
قاصدک،
ببر این صدا را به کسی
که در هیاهوی جهان،
چشمهایش هنوز
مثل بارانِ نخستین،
از شوق زنده است.
نگو برایش از عشق،
که عشق در نگاهش موج میزند.
فقط بگو:
این دل، هنوز
به امیدِ عبورِ او میتپد.
#رخسار_امینی