بتکدهی اعتبار
تا بال آن غرور پریزاد بسته شد
زنجیر شک به بازوی فرهاد بسته شد
عشق از کنام رشک برون جست و کام جست
در دم نگارخانهی ایجاد بسته شد
خونها به خاک ریخت به قربانگه ازل
تا نطفهی مبارک اضداد بسته شد
مقصد طواف بتکدهی اعتبار بود
احرام ناگزیر دو همزاد بسته شد
ابلیس هرچه گفت به گوش کسی نرفت
سودای خام بود که بر باد بسته شد
خرواری از امانت تردید و اضطرار
بر شانههای نازک نوزاد بسته شد
با اولین گلایه نفس تنگ شد به ما
راه نفس به حیلهی فریاد بسته شد
هم بالمان به زحمت پرواز خو نکرد
هم بختمان به صحبت صیاد بسته شد
در دهر هر دری که گریبان به ما گشود
صد در به آستانهی امداد بسته شد
دیدیم کهنه دفتر مرموز زندگی
هربار حرفی از قلم افتاد، بسته شد
«
شیوا» چه نغمه خواند که اینسان دهان او
تنها به جرم «گوشهی بیداد» بسته شد؟
#محمدعلی_شیوا #غزل ┏━━━
〰➰〰━━━┓
✨@zabour_heyrat ┗━━━
〰〰〰━━━┛