💚 مُنتَظِران ظُهور 💚

#دلنوشته
Канал
Логотип телеграм канала 💚 مُنتَظِران ظُهور 💚
@yamahdi_fateme313Продвигать
14,24 тыс.
подписчиков
9,27 тыс.
фото
4,83 тыс.
видео
2,72 тыс.
ссылок
مولا جانم 💚 گله ای نیست اگر این همه آواره شدیم 😔 تا زمانی‌که نیایی سروسامانی نیست 💔 #امام_سجاد(ع) #منتظران_ظهور امام #مهدى (عج) برترین اهل هرزمان اند 💚 ✅ کپی با ذکر صلوات جهت تعجیل در ظهور ◀️ آزاد میباشد ❤️ @ad_mahdi313
#دلنوشته_مهدوی❤️

سلام مولای❤️ مهربانم ، مهدی جان❤️

تابستان هم  آرام آرام چمدان خود را می بندد و گرمی هوا را باخود می برد وهنوز دلگرمی دلهای منتظر که شما باشید  نیامدید ...
چای بهارنارنج که برایتان دم کرده بودم ، روی دستم ماند ...
گلهای محمدی باز شدند و عطر یادتان را به مشام دل می رساندند هم پژمردند ...

چشمان ما هنوز به در مانده است و خزان برگهای پاییزی رسید ولی مولاجانم بهار امیدرسیدنت در دل ما شکوفه دارد

با آرزوی صورتی دیدارتان که تمام بهار و تابستان امسال را در قاب دل   رویایم کشیدم ...

من به  آمدنتان قد قامت بستم   و کاسه ی گدایی  را   گرفتم  ودر هر نماز و دعا نامت را   زمزمه کردم ...
حالا این منم  و یک دل بیقرار ...
دو  چشمِ غرق در انتظار ...




#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
خیر سرمان منتظر آقاییم
دلنوشته صوتی مهدوی
#صوت_مهدوی

❤️ #دلنوشته_صوتی_مهدوی

خیر سرمان منتظر آقاییم❤️

همه ی ما ادعای انتظار داریم، اما آیا انتظار نشانه ای ندارد؟!



#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
#دلنوشته_مهدوی

#سلام_امام_زمانم ❤️
هنوز منتظرم هستی...

وقتی دلم را غم فرا‌می‌گیرد، یادم می‌آید که هستی!
وقتی گره کور مشکلاتم با هیچ دندانی باز نمی‌شود، یادم می‌آید که هستی!
وقتی مصیبتی بر سرم آوار می‌شود، یادم می‌آید که هستی!
امام صبور من!
بی‌وفایی‌هایم را می‌بینی و بازهم چشم به راهم هستی؟!

خسته نمی‌شوی از عهدهایی که بستم و شکستم و حرمت‌هایی که نگاه نداشتم؟
بازهم این‌گونه انتظارم را می‌کشی؟!
وقتی هنوز منتظرم هستی، من چگونه می‌توانم خاموش بنشینم؟

پس بازهم #عهد_میبندم که یارت باشم و قول می‌دهم که این‌بار محکم‌تر از قبل، پای آن هستم !




#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان ...

🌺 #مناسبتی_عید_فطر

و لله الحمد... الله اکبر علی هدانا...

تو را سپاس دلبرم...
برای تک تک ثانیه هايي که کام دلم را به طعم ع ش ق... شیرین کردی...

❄️تو را سپاس... حبیبم..
برای همه آن سفره هايي که فقیرترینی چو مرا نیز، در کنارشان، پذیرفتی...

❄️تو را سپاس... برای لمس لبان ترک خورده اهل عشق، که قرن ها پیش، تشنگي را برای عشق بازی با تو ، انتخاب کرده بودند ...

❄️تو را سپاس... که دلم را تطهیر کرده ای..
که چشمانم را...بیدار کرده ای...
که دستانم را تا خودت...بالا کشانده ای....

❄️تو را سپاس... که من نیز...مسافر پرواز، در رمضان دیگری بوده ام...
هر چند که بالهایم شکسته بود...
اما... اشک های همسفرانم... و مناجات هم سفره گانم ...مرا نیز، از زمین، بلند کرده بود...

❄️تو را سپاس.... برای هر "بک یا الله"... که تمام تو را، به یکباره در وجود من... نازل می کرد...

❄️تو را سپاس... برای قنوت هایی که در انتظار منند...
قنوت هايي که مرا تا درآغوش کشیدن آسمان تو... پرواز می دهند...
قنوت هايي که به نام نامی "کبریایی " تو...جان می گیرند...؛
اللهم اهل الکبریا و العظمه...

❄️تو را سپاس، همه سرمایه من...؛
مهمانی ات....بی نظیر بود....
آنقدر که هر شکری، شکر دیگری را می طلبد...

فقط.... می ماند... یک التماس... ؛
نعمتت را تمام کن...خدا
و قنوت فردایمان را...به اجابت حضور یگانه آفتاب زمین... مزین نما....
یا مجیب الدعوة المضطرین...

🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹


التماس دعای شهادت
#جامانده

عبد گنهکار
سید پیمان موسوی طباطبائی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و نهم....

دلم می لرزد خدا....
فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است...

❄️دلم می لرزد خدا....
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است...
از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم..
از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!!

❄️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد...
آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام...
من....از دنیای بدون تو... می ترسم...
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند...
از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند...

❄️قلبم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است..
و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند...


❄️چه کنم...؟
بی سحرهای روشن...؟
بی زمزمه های ابوحمزه...؟
بی اشکهای افتتاح.... ؟


نرو از خانه ما....دلبرم..
نرو...
من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود...

❄️نرو از خانه ما....
بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است...

❄️بمان.....
من....بی تو.... فقیرترین انسان عالمم...خداااا

التماس دعای شهادت در شبهای پایانی ماه مبارک

#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و هشتم....

دلم می لرزد خدا....
فقط یکی دو سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است...

❄️دلم می لرزد خدا....
از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است... 
از دنیای شلوغی،  که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در  هیاهوی روزهايش، گم کنم.. 
از نفس خبیثی،  که آرامش امروزش را،  حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!! 


❄️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد...
آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام...
من....از دنیای بدون تو... می ترسم... 
از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند...
از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند...

❄️قلبم...  بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.. 
و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند...

❄️چه کنم...؟
بی سحرهای روشن...؟
بی زمزمه های ابوحمزه...؟ 
بی اشکهای افتتاح.... ؟

نرو از خانه ما....دلبرم..
نرو...
من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود... 

❄️نرو از خانه ما....
بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است...

❄️بمان.....
من....بی تو.... فقیرترین انسان عالمم...خداااا



#جامانده

التماس دعای فرج وشهادت در شبهای پایانی ماه مبارک
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و هفتم....

و این....
آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است.

رمضان گذشت.. 
و من حتی یک نگاه ویژه،  مهمان صاحب الامر زمین، نشده ام.. 
دویدن های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی کند...

❄️اما دلخوشم...  به این سحر...
شاید، امشب برایم راهی باز شد...
شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم...
شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند...

امشب شاید به سوی خانه عزیز مصر که نه...، به سوى خانه عزیز اهل زمین... کوچه ای را پیدا کنم...

❄️آی اهل آسمان.... ؛
امشب کاش... نگاهم کنید..
کاش، قبولم کنید...
کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره  آخرین منجی زمین،  بنویسید...
به جان عزيزش قسم...
فقط گدای یک نگاه ویژه اویم...  همیییییین

❄️گذشت....
همه رمضان گذشت....
و من...
دور آخرین سفره های سحرم ... 
همچنان،  به دنبالش، می گردم ....
همچنان.....

اما گاه فراموش میکنم....
او همیین جاست.....
و این منم...
که سفره دار زمین را، گم کرده ام... 
خدا کند، پیدا شوم.... 
خدا کندکه.... پيدايم کند.....

پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین
من....
در مهمانی رمضان هم...
پيدايت نکرده ام.....



#جامانده

التماس دعای فرج و شهادت

سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و ششم....

فقط سه سحر مانده.... تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم.....
یادم هست...
زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود....
به نام نامی مادرم.... زهرا

❄️واااااای مادر....
حضور شما... در لابلاي مناجات های سحرم، چقدر پررنگ بود....
چقدر گریستن بر دامانت، سحرهای مرا روشن می کرد....
چقدر دور تو گشتن... مرا آرام می کرد...
چقدر چادرت را بو کشیدن... در سلولهای قلب من، معجزه هايي عظیم، را رقم می زد....

❄️مادر...
سفره داری رمضان، رو به پایان است....
و ما هنوز... اجابت را از آسمان، به ضمانت نگرفته ايم...
اجابت دیدار آخرین دردانه تو را....


❄️آه مادر....
دلم برایت تنگ می شود....
برای دستان مهربان و خسته ات....
برای چشمان معصوم و عاشقت...
کاش... اذن قنوت همه سحرهای رمضانم ، به نام نامی تو... صادر می شد...
تا هییییییچ گاه، تو را در لابلاي سجاده ام، گم نکنم...

تو کلید همه درهای آسمانی...
چه دارد، آنکس که تو را در آغوش ندارد؟؟
مادر....
تمام هستی ام به قربان ناز یک لبخندت...
چه کنم...بیشتر، دوست بداری ام؟؟
چه کنم...بیشتر، عاشقانه ببوسی ام؟؟
من یقین دارم...؛
راز محبت تو.... عزیز_دردانه آخر توست...
که هر چه بیشتر زلیخایش شوم... بیشتر، در پیش چشمان تو، خواهم درخشید...

❄️دعایم کن... مادر
دستانت را بالا بگیر....
و برایم، ع ش ق بخواه....
عشقی... که مرا از نشستن....باز دارد...
عشقی... که مرا از دم فرو بستن... باز دارد...
عشقی... که همه عالم، آنرا از نگاهم، بخوانند...

دعایم کن... عاشقت بمانم مادر....



#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت
سید پیمان موسوی طباطبایی


#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️‌ ‌ ‌ #دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و پنجم...

هفته آخر رمضان است.....
و غریبی ات.... هزار سال است که به غریبی علی اضافه شده...است...
و ما.....
همچنان هزار سال است که آواره دردهای ناتمام شماییم... یوسف

اما..
این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی دهیم!!

❄️فرزند شما بودن.... هزینه میخواهد...
و ما ...
برای چنین عظمتی... هر هزینه ای را به جان می خریم....

❄️تمام عزت مان این است که، ... شریک درد شماییم...
اینکه؛ ما را در جامه مشکی تان شریک میکنید...
اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان میندازید...
اینکه؛ از غربتتان،، به ما نیز سهمی داده اید...
اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محااال است.....
اینکه؛ بی شما مردن برایمان محااااال است...
اینکه ؛
وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها میشود... دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی ماند!!!!

❄️اینکه؛
درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است!
و این؛
شرح حال یک درد مبارک است...
*درد عااااااشقی*

❄️هزاااار الحمدلله... که عاشقمان کرده اید!!!!
هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده اید!!!
و اینگونه بود که ما قیمت گرفته ام!!!

و اینگونه بود که ما عزت گرفته ایم..

❄️الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ،، برگزیده اید...
الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده اید...
الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید...
الحمدلله یوسف... که هنوز زلیخا نشده... ازدردتان به ما خورانده اید...

❄️هزااار سال دیگر هم که طول بکشد....
ما منتظرت میمانیم....
اصلا...کار دیگری در زمین نداریم،، یوسف....
منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم...
منتظر لمس حرارت آغوشت...
منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات...

ماااااا.... منتظرت میمانیم!

#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و چهارم...

به خط پایان... که نزدیک می شویم..؛
تعارضی عظیم، قلبمان را گرفتار می کند...؛
🔻"شوق" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زند...
🔻یا "غم" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تو...بوده اند...

❄️دلم برایت تنگ می شود.... خدا
برای لحظه هايي که هیییچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت...

❄️برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه،  شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد...

❄️برای لحظه هايي که، با هر کدام از  نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان... بوسه های مداوم تو را احساس می کردم...

❄️دلم برایت تنگ می شود خدا...
تو....  همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم...


❄️تو...  همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا... با آرامشی عظیم،  احاطه می کردی...

دلم برایت تنگ می شود...  خدا
نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای...
اما... 
بگذار.... سهم من از این رمضان..  همین سجاده خیسی باشد... که در همه طول سال،  نمناک باقی بماند...

❄️بگذار...تمام  ارثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد... که تا رمضان دیگر... حتی یک سحر نیز، از ادراکش... جا نمانم...

بگذار ... خالی شدنم را تا رمضان دیگر .. به کوله باری سیاه تبدیل نکنم..

❄️ تصور جمع شدن سفره ات، دلم را می لرزاند...
رمضان می رود ....
و....من.....می مانم...... 
یک دنیای شلوغ....
می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم....

واااااای....  دلم برایت تنگ می شود... خدا
می شود...
در میان دلم... چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت... پشتم را نلرزاند ؟؟
میشود ... بمانی...خدااااااا ؟؟؟؟


التماس دعای فرج و شهادت

#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و سوم.....

از لحظه ای که سیاهی... زمین را خلوت کرده است...
اذن "دعای فرج"... بر همه اهل زمین، وارد گشته است..

❄️ #لیلةالقدری که برترین اعمالش... دستان #منتظر رو به آسمان... است؛
تمام باطن قدر را رو می کند....
و این یعنی.... ؛
تو......راز همه تقدیرهای عظیم، در لیلةالقدری...یوسف

❄️نشسته ام اینجا...
در لابلاي جمعیتی که، امتداد نگاهشان، به آغوش تو می رسد...
جمعیتی که قرآن بر سر می گذارند، تا شاید، باطن قرآن را، در میان خود، حاضر ببینند...
جمعیتی که بعد از علی... دلخوش به نفس های آخرین دردانه اش هستند، که همین حوالی... فضای زمین را معطر کرده است...

سالهاست که، بیست و سومین سحر رمضان را ... گوش به زنگ نشانه ای از تو...تا صبح، چشم انتظاری می کنیم...
اما...
گویی هنوز دلهای زنگار گرفته مان... برای دریافت اجابت آماده نشده اند...

❄️خسته ايم... از آمد و رفت رمضان هايي که به ملاقات چشمان دلکش تو، ختم نمی شوند...
خسته ايم.. از رمضان هايي که نماز عيدش، همچنان بی حضور تو اقامه می شوند...
خسته ايم... از شلوغی های دنیایی که خالی از خواستن های صادقانه توست...

❄️برای جانهای خسته از گناه مان، امن یجیب بخوان...یوسف
دعای تو.. حتما راه اجابت را باز خواهد کرد...

دعا کن... دعاهاي بی رمق مان، تا آسمان بالا روند...
دعا کن... شاید....اجابت...شویم... یوسف


#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 🖤

🖤 @yamahdi_fateme313 🖤
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و دوم....

سحر بیست و دوم.... اولین سحر بدون علی است...
و قلب زمین، برای هضم نداشتنش...در انقباضی سخت، درگیر شده است...

❄️دیروز...آینه خدا...روی زمین.... ترک خورده است...
و دیگر هیییچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمايي کند...

❄️زمین... بی علی... فقیرترین مخلوق خداست...
بیچاره زمین....
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است...چگونه او را از گردش روزمره اش ... باز نداشته است؟؟

همه درد زمین یک سو...
فراق علی... یک سو...
و انتظار هزار ساله پسر علی... از سوی دیگر....
سرگیجه به جانش انداخته است....
و من...
در این درد زمین ... همیشه، با او شریک بوده ام....

❄️آخرین لیلةالقدر در پیش است....
و من... برای تسکین همه دردهای اهل زمین... قنوت می گیرم...
اما...
عظیم ترین غصه اش... همان آینه ترک خورده ایست...که باید ترمیم شود...

❄️تا زمین... "پسر علی" را رو نکند...
هیچ آينه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت...

❄️باید برای عظیم ترین درد اهل زمین... دعا کنیم...
برای ثروتی که داریم.... اما دستمان به او نمی رسد...

❄️باید تقدیرات زمین را... با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم....
زمین.... با پسر علی... دیگر فقیرترین مخلوق خدا.... نخواهد بود!!!

برای غربت پسر علی... دعا کنیم....


#جامانده

التماس دعای شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 🖤

🖤 @yamahdi_fateme313 🖤
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیست و یکم....

بدون تو.....  آسمان و زمین...  بی تابند...
می بینی... ؛
همه دریاها، کاسه شیر، پیشکش کرده اند..
تا راهی نشوی.... بابا

❄️حسنین...
زینب...
عباس...
التماست می کنند.....
و این ماييم که ... از پس قرن ها ...فاصله...  التماست می کنیم....
شیعه بدون تو... به کدام دیوار تکیه کند، بابا...؟
آنقدر در نگاه اهل آسمان عزیزی، که شب تولدت را، به آغوش خدا... شب قدر نام گذاشته اند....
تو... همه اعجاز خدایی، حیدر... 
و ما باز درد نداشتن تو را، برای هزارمين بار، لمس می کنیم...

یگانه دلبر من... ؛
علی... سهم تو بود... نه ما...
که هزار سال است... در انتظار سهممان از آخرین فرزندش... خیره به راه مانده ايم...

❄️امشب،  فقیرترین بنده ات منم،  دلبرم ....
دستان خالی ام... به امید تحفه ای عظیم،  بالا آمده اند...
من... سهمم را می خواهم...
سهمم را از خانواده علی....
سهمم را از دامان مادر....

من..... یوسفم را... می خواهم...  خدااااااا

❄️اذن دعا داده ای... و اجابتش را ضمانت کرده ای...
من یقین دارم،  که مرا،... بدون توشه، راهی نخواهی کرد....

التماس دعای شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی
#جامانده

#منتظران_ظهور 🖤

🖤 @yamahdi_fateme313 🖤
❤️‌ ‌ #دلنوشته_رمضان

🖇 سحر بیستم.....

فقط... ده ضیافت دیگر، تا جمع شدن خوان رحمتت باقی مانده است...
و من هنوز، جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم...

ناله های الغوث الغوث مرا شنیده ای....
و اگر اذن تو یاریم کند...باز هم خواهی شنید...


❄️من از "خودم"، عجیییب به تنگ آمده ام...
که اینگونه دستانم را، مضطرانه بالا گرفته ام...
آنقدر، منيت هايم، زمین گیرم کرده اند... که صد بار فریاد الغوث الغوث سر داده ام...

❄️من آتشی به سوزانندگی خودم، سراغ ندارم... خدا
هر الغوث من... استغاثه به فریادرسی است، که تنها قدرت رها کننده من، از حصار منيت های من است....

❄️باز هم می آیم دلبرم...
و تو را به "خودت" قسم می دهم...
تا مرا از "خودم" برهانی...
بک یا الله....
آیا مرا در زمره آزاد شدگان از نفسم، قرار می دهی....؟


وعده فردا شبمان، هراس به دلم افکنده است...
می ترسم از چشماني که گناه، خشکشان کرده است...
می ترسم از دستانی... که غرور... فقر را، از لابلاي سرانگشتانش، دزدیده است...
می ترسم از قلبی که نجاسات نفسم...بال پروازش را شکسته است...

❄️به فریاد دلم برس...
من جز تو، فریادرسی سراغ ندارم...
نام محبوب ترین بندگانت را پیشکش کرده ام... شاید به اعتبار هیبتشان، مرا نیز، به پروازی بلند، مفتخر کنی...

ترس دلم را بریز...
همیشه مرا به هر بهانه ای بخشیده ای....
من سالهاست که جز بخشش... خاطره ای از تو، به یادم ندارم....

دستانم را بالا گرفته ام...
مرا از میان لجن زار منيت هايم، بیرون می کشی؟؟

یا غیاث المستغیثین

#جامانده
التماس دعای شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 🖤

🖤 @yamahdi_fateme313 🖤
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر.... نوزدهم😔.....

برای رفتن... چقدر بی تابی....؟
از لحظه ای که سیاهی، یقه آسمان را گرفته است ...چند بار نگاهت را به بالا دوخته ای؟؟
منتظر کدام اشاره ای....بابا؟

❄️دل دل میکنم...بی خیال رفتن شوی...
با رفتن تو...فقط زینب...نیست..که زمین می خورد....
تمام فرزندان تو... تا قیامت، به خاک می افتند....

❄️نرو ...بابا
درد نداشتنت ، سلولهای قلب مرا، از هم باز میکند...
وقار حیدری ات، حتی اجازه پلک زدن را هم، از من ، ربوده است ..
تو می روی....و تمام چشم مرا...با خودت میبری....
تو میروی ، تا با یک ضربه...رستگار شوی...
اما من با همان یک ضربه...به غربتی هزار ساله، مبتلا می شوم....

❄️نرو ...بابا...
تکرار هر رمضان ... تکرار از دست دادن قدم های سنگینی است...که راه نفس های مرا ، مسدود می کند....
همان قدم هايي...که سنگ و کلوخ خیابان نیز... از رفتنش...به درد آمده اند..

بابا...
هنوز هم ، درد امشب زینب... چون آتشفشانی مذاب، در میان قلبمان می جوشد ...
من یقین دارم ...؛
تا لحظه دیدارت...هیییچ مرهمی، این انفجار مداوم را خاموش نخواهد کرد...

تمام راز زمین ... تویی بابا....
و خداوند....لیلةالقدرش را نیز...با تو هماهنگ کرده است ...
و این....
شرافتیست ... که هزااار سال است، جان مرا در تحمل این درد... تسکین داده است...

❄️می روی.... چاره ای نیست...جان دلم !!!
اما به جان بی نظیرت قسم...؛
من به اعتبار تو ، در زمین راه می روم...
و به اتصال تو...، راه آسمان را ، طی می کنم.....

❄️دستان خالی مرا....
تا آخر بازار دنیا....رها مکن....
شلوغی اش.....مرا نااابود خواهد کرد !!!


#جامانده
التماس دعای فرج و شهادت در لیالی قدر
سید پیمان موسوی طباطبایی


#منتظران_ظهور 🖤

🖤 @yamahdi_fateme313 🖤
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر هجدهم...

و.....
امشب "دردناک ترین" ساعات این ضیافت است...

❄️آسمان و زمین، عجیییب بوی درد گرفته اند...
میدانی.... ؛
شق القمری در کوفه، درپيش است...
که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده است...

❄️بی قراری، جان مرا به آتش کشانده است...
حصن حصین زمین، آماده پرواز می شود...
و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می خرد..

❄️یوسفم...

این روز ها، استخوان سوزند...
اما، تصور دردهای فردا...امانمان را بریده اند...

علی..... با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است... به محرابی میرود، که قرار است.. ماه را در آن بشکافند...
وااای... که درد این ثانیه ها...پای قلمم را لنگ می کند...


❄️یوسفم...
من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام....
علی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است...
من بی علی... هزاااااااااااار بار، یتیمی را تجربه کرده ام...

❄️فاجعه ایست رمضان های بدون تو...
نميدانیم... بر کدامین درد، شکیبایی پیشه کنیم...؟
بر هیبت آنکس، که از دست میدهیم...
یا بر غربت آنکس که بدستش نمی آوریم...

❄️تو بگو یوسفم....
شیعه... چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟

لیلةالقدر در پیش است...
و... من..
فقط یک نشانی از پیراهنت، می خواهم..
تقدیر مرا، به همین یک نشانه... زیبا کن...



#جامانده

سید پیمان موسوی طباطبایی


#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر هفدهم.....

تنها از یک "قلب بیمار"، گم کردن ردپای تو، انتظار می رود... 
بیماری دلم، یک سو... و گم کردن های مکرر تو، از سوی دیگر... تمام حجم دلم را، به درد، آلوده کرده است...

❄️هر دم که نگاهم، از آسمان کنده می شود..   چاره ای ندارد...
جز آنکه، بر پهنای وجود خاکی ام، سایه بیندازد.... 
و آنوقت، من بجای روی ماه تو... فقط سایه ای از خودم را می بینم، که دایما بر گستره دلم، سنگینی می کند ....

❄️سنگین شده ام.... دلبرم
اصلا دیگر دلی برایم نمانده... که تو دلبرش باشی..
و این سنگینی،  شرح حال دل بیماریست،  که چشمانش، تو را از خاطر برده اند...

❄️تا چشمانم، به خودم، می افتند... به چشم بر هم زدنی،تو را گم می کنم..
و تازه میفهمم... که فاصله من تا تو ... فقط همیییییین یک قدم است...؛ خود خود خودم...
پا روی خودم که بگذارم... بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید.

سحر هفدهم...  عجیب از  بوی طبابت تو، پر شده است...
میدانی..!؟
انقدر دلم را قرص کرده ای..  که هرگاه دلم بیمار می شود.. هراسی از آن، مرا احاطه نمی کند..
زیرا به اعجاز سرانگشتان طبیبم، ایمان دارم...

❄️امشب، کتاب نسخه های تو را باز می کنم..
تا نسخه ای برای درد دلم پیدا کنم....
اما، یادم می آید... 
تمام سطر سطر نسخه های تو... شفاي سینه های بیماریست که بدنبال نور،  سرک می کشند.

طبیب من...
درد دلم را... سامان می دهی...؟



یا طبیب من لا طبیب له

#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
❤️#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر شانزدهم... 

رمضان،  به پیچ نهایی اش،  نزدیک می شود....
و لحظه های قدر از راه می رسند...
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند...
و ما...
برداشت می کنیم،  همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم، ...

❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم،  هیییچ نقطه ی روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم...
اما...
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم..؛ دلم به لیلةالقدر این رمضان نیز، قرص می شود...

سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است... ؛
من... یکسال...را خراب کرده ام...
و تو....سال بعد... را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای...
چه رازی است میان تو و اسم "رحمانت"..
که از هر چه بگذری، مهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی...؟

❄️سیاه دل تر از همیشه... 
و شکسته تر از هر سال...
چشم براه لیلةالقدرت نشسته ام....
اما...یقین دارم... ؛
که سهم عظیمی از "ع ش ق" را برایم، کنار گذاشته ای...

❄️من، بی تو، تمام می شوم...؛ دلبرم....
دفتر تقدیرم را، از هر چه خالی می کنی، خیالی نیست....
اما.... تقدیر مرا،  از لمس وجودت...خالی مکن...
من...بدون تو.... یعنی...؛ تماااام


تو..تنها ثروت قابل شمارش منی...خدا
و من...

به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام....

رحمان...مگر جز مهر ... می داند...؟

لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مهرت...تکان بده....


یا رحمان....یا رحمان... یا رحمان



#جامانده
سید پیمان موسوی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
💚 مُنتَظِران ظُهور 💚
#سحرپانزدهم حسرت چنگ میزند به جانم ، رمضان به نیمه رسید و من نشسته ام بر سجاده ای که هنوز تشنه ی تشنه است... نه سرمستی سحر به جانم رسوخ کرده و نه بوسه های دم افطارت حسرت چنگ انداخته بود و قلب مرا میخراشید تا اینکه رمضان الکریم تمام کرامتش را یکجا رو کرد.…
#دلنوشته_رمضان

سحر پانزدهم.... 

و..... وعده دیدار رسید....

❄️سلام مادر....
برای عرض تبریک آمده ام....
قدم نو رسیده ات... مبارک....

❄️همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو... لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام....

چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود....
و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن در خانه ات....

❄️هلال رمضان... به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود....
ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟؟

صدای نوزدات... خواب را از چشمان مان ربوده است...
نوازش های تو بر قنداقه مجتبی... قند در دلمان، آب می کند....
کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر
دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند...

❄️آغوشت... مامن بی همتای دربدری های من است...
کاش، ... لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی....
و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام...مادر

❄️پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو .... 
من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام...
آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نفس تو را ، به یک جرعه سر بکشم...

مادر....
چون دردانه ات....مرا نیز...بوسه باران می کنی؟؟؟....

#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
💎#دلنوشته_رمضان

🖇 سحر چهاردهم.....

فقط یک سحر مانده، تا رمضان،  قرص قمرش را رونمايي کند...
نیمی از ماه را در انتظار تجلی "کرامتت"،  لحظه شماری کرده ايم...
و تنها...
یک سحر،  تا پایان انتظار مان،  باقی مانده است... 

❄️چه سری است ،  دلبرم...؟
که درست در همان ثانیه ای که قرص رمضان، کامل میشود... زمین آیینه کرامت تو را رو میکند ...

❄️سفره داری...خصلت رمضان است...
و تو همه این سفره داری ات، را یکجا در سینه پسر فاطمه،  جای داده ای...

مگر ميشود، مولود نیمه رمضان بود.... پسر ابرمرد آسمان، و شیرزن زمین،  بود،
اما...
کریم ترین انسان زمین نبود...؟

به چشمان عاشق کش تو قسم....من یقین دارم...؛
روبروی نام "کریم " ات آیینه گرفته ای...تا مجتبی را برای اهل زمین ، خلق کرده ای...

❄️قنوت چهاردهم سجاده عاشقی ام...
اوج می گیرد به نام نامی کرامتت...
دلبرم....
سهمی از کرامتت را در وجود من نیز، جای میدهی...؟؟؟

❄️این سحر...
انقدر.. تو را تکرار میکنم... ؛
تا آیینه داری نام "کریم" ات را،  به قلب من نیز، هدیه کنی... 
آیا میشود، مرا به خودت شبیه کنی...؟؟
یا کریم.....یا کریم....  یا کریم....


#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی

#منتظران_ظهور 💚

💚 @yamahdi_fateme313 💚
Ещё