📍نقد و تحلیل فیلم
#معلم_پیانو _حمیدرضا علاقبند:
«هر آدمی در زندگیاش لحظههایی دارد كه پنهاناند. لحظههایی كه دلش نمیخواهد كسی دیگر از آنها خبر داشته باشد. اگر كسی خبردار شود، ممكن است سرزنشش كند. ممكن است منظورش را نفهمد. هر آدمی وقتی به این لحظهها میرسد، وقتی یادش میافتد كه چه لحظههای پنهانی دارد، حس میكند گناهكار است. هم دوست دارد این حس را با كسی درمیان بگذارد، می ترسد این كار را بكند. مشكل این ترس است»
-
#میشاییل_هانکه🔻فیلم معلم پیانو
the piano teacher
ساخته میشاییل
هانکه جهنمیترین فیلمی است كه تا حال دیدم. قبل از این فیلم از لاست های وی دیوید لینچ میترسیدم ولی در معلم پیانو، ترس تا اعماق استخوانهایت نفوذ میکند. بدنت سرد میشود. آب دهانت را نمیتوانی قورت دهی. نفست تنگ میشود و تهوع پیدا میکنی!
🔻میشاییل
#هانکه نام هراسناکی دارد. اگر فیلمهای این موجود مرموز را ببینید حتما از او و ذهنیتش خواهید ترسید. ذهنی مخوف و سرشار از پیچیدهگی.
هانکه سال ۲۰۰۱ فیلمی ساخت به نام
#معلم_پیانو. اریكا در دوران میانسالی استاد مسلم موسیقی كلاسیک در كنسرواتوار موسیقی وین است. او هنوز مجرد است و با مادری سركوبگر زندگی میكند كه همیشه در پی اعمال سلطه بر اوست. او درگیر چالش های خاص جنسی است. والتر هنرآموز جوان به او اظهار عشق میكند، اما اریكا خواستار اعمال سلطه بر اوست و او را به تبعیت از فرامین جنسی خاص خود فرا میخواند. مبارزهای برای اعمال سلطه جنسی ميان آن دو اوج میگیرد كه به خودآزاری، دیگرآزاری و ویرانگری میانجامد.
🔻از برجستهترین و در عین حال پیچیدهترين شناسههای شخصیتی اریكا، علاقهی نامتعارف او به زخم است. این علاقه را نمیتوان در توجیهی مازوخیستیک خلاصه كرد. از طرفی برای او نه زخمی كردن،بلکه خود زخم اولویت دارد. زخم به مثابه لذتی دردآلود با ماهیتی فِتیش
🔻امتناع او از یک رابطهجنسی متعارف با والتر و تلاش برای تغییر این رابطه به نمايش پورنو گرافیک، از همين اعتقادش به خاصيت فِتیش لذت مایه میگيرد. در جهان معنا باختهای كه رسانه مبنای ارزش حقیقی همه چیز است و همه چیز نمايشی و دست كاری شده است،
#پورنوگرافی تنها صورت منطقی و صادقانهی اغنای جنسی است و عصیان اریكا بر علیه چنین عصری كه هیچ تطابق اندیشهای با كمالگرایی او ندارد، تصویرسازی شده است.
🔻او در حمام خانه خود با وسواسی بيمارگونه، با تیغ پرده بکارتش را بعد از سالها به منزله آغاز زنانگی بعد از سرکوب امیال، در دريافت حس مرموز درد و لذت و البته فِتیش زخمی میكند. در اين لذت هیچ كس را شریک نمیداند، همان طور كه والتر را نیز هرگز به دهلیز احساسات ناشناخته و آسيب پذير خویش راه نمیدهد. جایی كه تنها موسیقی، پیانو و در نهايت
#شوبرت شایستگی اشغالش را دارد.
🔻اریکا خیال میکند عشق یعنی فیلمهای پرونویی که بازیگرانش به کثیفترین شکل ممکن با هم مغازله میکنند. آن سکانسی که وارد اطاقی شده تا فیلم پرونو ببیند و از سطل آشغال یک دستمال کاغذی آغشته به اسپرم را بر میدارد و بو میکند اوج نابودی روح او را میبینیم.
در سكانس تكان دهندهی رختكن باشگاه ورزشی، اريكا پس از استفراغ نابهنگامش وسطِ بلوجاب با والتر ، صورت خود را با آب تمیز كرده و به والتر میگويد: «حالا دیگه پاكم، مثل یه بچه». درست در همین لحظه است كه همه چیز شكلی وارونه مییابد. شاگرد جوانش برای اولین و آخرین بار فرصت بلوغ را به او اعطا میكند.
🔻درب رختكن را باز و اريكا را به طرف پيست یخی ورزشگاه هل میدهد. خیره كنندگی نور منعكس شده، سطح پیست را به شدت ناشناخته جلوه میدهد، در عمق تصویر دو دختر نوجوان با اسکیت پاتيناژ میكنند و اريكا با كفشهای پاشنه بلندش به سختی روی پيست قدم میگذارد. او تنها همین یک بار فرصت مییابد تا معاصر بودن را بیاموزد. اینکه در سن ۴۰ سالگی هنوز از برقراری یک رابطه جنسی - عاطفی متعارف عاجز است و چقدر شما آقای میشاییل
هانکه بیرحم هستید.
#محمدرضا_علاقبند@womenwatcher