📍گفتمانِ حکومتیِ
#حجاب: فراتر از دوگانه
حجاب و بی حجابی
#ارسالى_مخاطبان آزاده، پژوهشگر حوزه شهر و جنسیت
هانا آرِنت در کتاب «پذیرش مسؤولیت در دوران دیکتاتوری» مینویسد: «متاسفانه، شستشوی مغزی آدمها و واداشتن مردم به بیشرمانهترین و غیرمنتظره ترین رفتارها گویی بسیار ساده تر است از اینکه کسی را مجاب کنیم از تجربه بیاموزد».
🔻دختری از سوي يك زن مورد حمله قرار می گیرد. زنی که چهره اش، دشنام هایش و ادبیات تحقیرآمیزش برای بیشترِ ما زنها آشناست. حاکمیت و روزنامه هایش اما میخواهند باور کنیم این اتفاق، اتفاقی بوده است! با سلیقه ای خواندن شیوه برخورد زنِ مامور، به کلی منکر میشوند که این رفتارها برآمده ازاقدامات و مناسباتِ ساختاریافته حکومتی است که هر ساله میلیاردها تومان تحت عنوان طرحهای فرهنگِ
حجاب و عفاف، گشتهای ارشاد، برنامه ریزی برای کنترل پوشش، الگوسازی برای اصناف حوزه پوشش و آرایش، هزاران برگ آئین نامه و دستورالعمل های مرتبط با پوشش و احکام قضاییش صرف می کند.
🔻خاطی خواندن زن مامور و برائت از رفتار او از سوی صاحبان قدرت، تلاش در انکارِ سلطه پنهان و اتفاقی جلوه دادن خشونتی است که بصورت ساختاری و سیستماتیک هر روز در مدارس و دانشگاها، در فضاهای شهری و ادارت دولتی اعمال می شود. انکار این اقداماتِ سرکوبگر و خشونت بار، ما را با نوع پیچیده تری از خشونت روبرو می کند. خشونتی که فراگیر و ساختاری است و از خشونت فیزیکی که از سوی زنِ مامور اتفاق افتاده به مراتب هولناک تر است.
🔻برای هر انسانی بدن اولین قلمرو اوست و اعادهی حقِ تصمیمگیری بر بدن طبیعی ترین حقِ انسانی است؛ حقی که اگر چه جزیی و روزمره است اما پیوندی عمیق با سطح کیفیت زندگی ما دارد ویکی از مهم ترین اجزایِ تجربه زیسته ما را شکل می دهد. واکاوی تجربه زیسته زنانی که هرگز از حق تصمیمگیری و مالکیت انسانی بر بدن خود برخوردار نبوده اند نخستین قدم در رویارویی با این خشونت ساختاری است.
🔻به عنوان یک زن و ازخلال تجربه شخصی خودم از زندگی، تحصیل و کار در ایران دریافته ام که گفتمان حکومتیِ
حجاب فراتر از یک تقابل ساده با بی حجابی است. وقتی من به عنوان یک زنِ محجبه از سوی مامورِ وارسیِ
حجابِ فرودگاه برای نوع انتخابِ پوششم تحقیرآمیزترین جملات را می شنوم و درنهایت وادار به دادن تعهد به حراست فرودگاه می شوم تا به من اجازه پرواز داده شود یا اینکه مامور زنِ گشتِ ارشاد در وسط خیابان و در میان چشمان بهت زده مردم از من کارت شناسایی می خواهد که چرا لباسِ رنگ روشن و کوتاه(از نظر او) پوشیده ام و بعد درحالی که ایستاده نگه داشته شده ام ماموران زن و مرد با نگاه های تحقیر امیزشان بلندی لباسم را برانداز ميکنند تا تصمیم بگیرند آیا با استاندارد آنها سازگار است یا اینکه از ورودم به قسمت زنانه مراسم ختمی در مسجد جلوگیری می شود چون دامن بلند به تن دارم و زنان در جامعه اسلامی نباید با دامن که یک لباس زنانه است، اما با شلوار ظاهر شوند!
🔻تجربیات زیسته من به عنوان یک زنِ محجبه حاکی از آن است که هدف گفتمانِ حکومتیِ
حجاب ابدا تقویت
حجاب به عنوان یک ارزشِ دینی یا فرهنگی نیست بلکه انقیادِ بدن زنان و تحقیر آنان برای دستیابی به پوششِ موردپسندِ حکومت است. اینجاست که روسری سر کردن من به عنوان یک زنِ محجبه به چهارسال مقاومت در برابرِ حراست دانشگاهی تبدیل می شود که مقنعه را لباسِ فُرم من تعریف می کند؛ حراستی که در جواب سوالهای تکراری من که
حجاب من با روسری چه مشکلی دارد تنها یک جواب دارد: ’در آیین نامه امده است.‘
🔻تاکیدِ این گفتمان بیش از آنچه در پایبندی به
حجاب باشد برتسلیم شدن در برابر نظامِ سلطه و قیمومیتی است که خود را تعیین کننده سبک پوششِ من به عنوان یک زنِ می داند. قیمومیتی که تصمیم گرفته است زنان مثل زندانیان اونیفرم داشته باشند و لباس هایی متحد الشکل بپوشند تا یادشان بماند برای آنها داشتن فردیت، جسارت و تفاوت پذیرفته شده نیست. زنان برای دسترسی به تحصیل، کار و موقعیت های اجتماعی و سیاسی باید چادر، مانتو و مقنعه تیره به تن کنند تا یادشان بماند بدن، ذهن و رفتار آنها در کنترل حاکمیت است.
🔻گفتمانِ حکومتیِ
حجاب در ایران بیش از آنچه در جهت تقویتِ یک زیست دینی بوده باشد ابزاری بوده است برای به کنترل درآوردن فردیت، جسارت و خودمختاری زنان؛ برای سرکوب تفاوت ها و گوناگونی ها، برای بیاعتبار کردن قدرت زنان به عنوان یک انسان در بازنمایی آنچه که هستند وآن گونه که دوست دارند دیده شوند. این گفتمان، ابزاری بوده است برای مهار سرکوبگرانه زنانی که می خواهند با پوششان هویت خود را بسازند. زنانی که در مقابل سیاستگذاری برای تنشان مقاومت می کنند و تعیین تکلیفِ مداوم آن هم برای ساده ترین حق انتخابشان را بر نمی تابند. این کنشگری زنانه حرکتی است شخصی و در عین حال سیاسی.
@womenwatcher