شعری از
#اعظم_بهرامی📍سرگذشت تو در استمرار من،
چرا براى آن همه رويا
در صفهاى طولانى
قطارى رد نشد؟
من از يكيشان لزج و خسته سر خوردم
تا انتهاى تعبيرش
و شفاف در خيال روبانهاى آبى دور گيسوانت
فرو رفتم.
چقدر پاييزها ساده از من عبور ميكنند
چقدر فصلها و ماهها ساده
روزهاى بى تو بودن ميشوند
و تو
از آخرشان سر بيرون مى آورى.
اين اندوه ادامه دار را به گيسوانت
اين گيسوانت را به ادامه ى اندوه
اين تركيب گيسوانت در انبوهى از اندوه.
خسته نشو
از خواندن اين همه اندوه خسته نشو
تا روزگار برايمان سرنوشتهاى ريسيده اش را
پنبه كند
خسته نشو.
قربان آن نگاه استمرارى ات،
آن شبهايى كه در من تكرار ميشدند و تاريكم نميكردند،
آن شريانهايى كه قلبم را به ضربان نمي انداختند
آن حروف كه كلمه و كلمه هايى كه جمله نميشدند
آن و اين و تمام نگاههاى استمرارى ات،
قربانت نقطه.
#هنر_زنان#ادبیات_زنان@womenwatcher