انتقام فراگیر

#قیام_مسلحانه
Канал
Политика
Юмор и развлечения
Новости и СМИ
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انتقام فراگیر
@tashakolefaragir1Продвигать
249
подписчиков
8,26 тыс.
фото
7,08 тыс.
видео
7,17 тыс.
ссылок
چه موضوع ای زیبا تر از آن است که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم پس بیاییم برخیزیم! مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کرده‌اند خیلی زود یاد می‌گیرند...
К первому сообщению
🚩 "مرق هقیقت"
چند روز پیش وقتی کمی بارون کمتر شده بود به اجباری به سمت "پرده سر"، یکی از محله های #لاهیجان که بازار هرروزه دارد، راهی شدم. آشفتگی و بی رمقی مردم را به آشکارا می شد از چهره های درهمشان دید.
دردی که فوران آتشفشان خشمی ست و انگار همه نگاهشان به جایی یا کسی برای شروعی خشن تر از همیشه است!
در حال و هوای خودم بودم و از دستفروش ها قیمت می گرفتم تا با تناسب پولم کمی خرید کنم ، ناگهان هیاهویی با صدایی بلند نظرم را همانند همه به خودش جلب کرد و انگار همه را نیز به آن سمت می کشید، به ظاهر دعوایی در حال وقوع بود ، خودم را از لابلای جمعیت به سمت مرکز دعوا رساندم و دیدم که چند نفرقلچماق در حال کتک کاری با چند دستفروش اند ، یکی شان را به خوبی می شناختم ، همان دستفروشی که اندک برنجِ فروشی اش پخش زمین بود و انگار سُفره ی دعوا شده ست، در همان بین که سعی در مداخله داشتم چند و چون ماجرا را نیز از حاضرین جویا می شدم ، کسی اینگونه می گفت ؛ این سه دستفروش (سبزی فروش ، برنج فروش و ماهی فروش ) کنار هم نشسته بودند و به ترتیبی خاص جنس فروشی خود را فریاد می زدند که برای آن مزدوران تدایی شعار؛ #سبزی_پلو_با_ماهی... شده، در همین بین دستفروش برنج را با سرو رویی خونین کشان کشان سوار خودرویی شخصی کردند و بردند ولی دونفر دیگر با سر و صورتی خون مال و تنی آش و لاش به کمک مردم رها شدند.
هوا مملو از بوی تند اسپری فلف بود و چند پوکه فشنگ کلت بر زمین
وضع دردناکی بود و بساط هایی که نقش زیر پاها شده بود.
تمام دارایی دستفروشان درگیر بر باد رفته بود،
مرد سن دار دستفروش برنج را می شناختم از شهری دیگر می آمد، کشاورزی که مزرعه اش را فروخته بود تا فرزندش که حالا به دلیل اعتراضات اخیر در زندان است، کسب و کاری راه بی اندازد و ازدواج کند!
فرزندی که پس از شش سال دانشگاه بی کار بوده و حالا هم فرزند زندان بود با حکمی سنگین و هم خودش و آنچه دسترنج روزیش، در زیر پاها ...
در ذهنم آهنگی به یاد آمد و بی خریدی برگشتم و با خودم گفتم چرا آن لحظه یک کلت در دست من نبود تا در سر آن مزدوران بچکانم !؟
برگشتم برای خریدی دیگر (...) و این آهنگ را باخودم زمزمه کردم، مرغ حقیقت به سر شد...

🚩 #مرغ_سحر ( #مرغ_حقیقت)
خواننده: #مسعود_شعبانپور
پیام #ارسالی شما
از درد و دلهایت حرفی بزن برای کاری دیگر

#ما_اهل_عقب‌_نشینی_نیستیم

#زندانی_سیاسی_آزادی_باید_گردد✌🏽

        #جوخه_های_رزمی

تشکل فراگیر صدای آزادی و برابری از #گیلان
@tashakolefaragir1🔥
#زن_زيويش_أزأیي
#گیلان_گورستان_پاسدارن_رژیم_جمهوری_اسلامی
پیش به سوی ساماندهی #قیام_مسلحانه
نغمه در نغمه ی خون غلغله زد، تندر شد
شد زمین رنگ دگر، رنگ زمان دیگر شد

چشم هر اختر پوینده که در خون می گشت
برق خشمی زد و بر گرده ی شب خنجر شد

شب خودکامه که در بزم گزندش، گل خون
زیر رگبار جنون، جوش زد و پرپر شد

بوسه بر زخم پدر زد لب خونین پسر
آتش سینه ی گل، داغ دل مادر شد

روی شبگیر گران ماشه ی خورشید چکید
کوهی از آتش و خون موج زد و سنگر شد

آنکه چون غنچه ورق در ورق خون می بست
شعله زد در شفق خون، شرف خاور شد

آن دلاور که قفس با گل خون می آراست
لب آتشزنه آمد، سخن اش آذر شد


آتش سینه ی سوزان نوآراستگان
تاول تجربه آورد، تب باور شد

وه که آن دلبر دلباخته، آن فتنه ی سرخ
رهروان را ره شبگیر زد و رهبر شد

شاخه ی عشق که در باغ زمستان می سوخت
آتش قهقهه در گل زد و بارآور شد

عاقبت آتش هنگامه به میدان افکند
آنهمه خرمن خونشعله که خاکستر شد


#سعید_سلطان_پور
غزل زمانه
تقدیم به زندانیان سیاسی

#اعتصاب_عمومی_سیاسی
#اعتصاب_سراسری_سیاسی
#قیام_مسلحانه
#اقدام_مسلحانه
#ترور_مزدوران
#شکار_جاش
#شکار_مزدور
#آتش_زدن_خانه_مزدور


#ما_اهل_عقب‌_نشینی_نیستیم

🚩 #زندانی_سیاسی_آزادی_باید_گردد✌🏽

        #جوخه_های_رزمی

تشکل فراگیر صدای آزادی و برابری از #گیلان
tashakolefaragir1🔥
#زن_زيويش_أزأیي
#گیلان_گورستان_پاسدارن_رژیم_جمهوری_اسلامی

#خون_جواب_خون