چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
در دورانی که هنرمندان درباری، از هنرمندان جیرهخور دربار ولی فقیه تا هنرمندان آویزان به دربار سرنگون، تمام فضاها را اشغال کردهاند، صداهایی مانند صدای توماج صالحی را باید قدر دانست. او از درد مردم میگوید و در کنار آنان میایستد. با فرودستان همدست و همرزم است و حرفش را صریح و آتشین بیان میکند. این پیام او به ژورنالیستهای بازاری، مخبرهای دوزاری، هنرمندهای درباری، مامور و معذور و جلاد مجبور، سوپاپهای اطمینان، منصوبهای بیاختیار، اصلاحطلبهای حزب باد، صادراتیها و نایاکیهاست که سوراخ موش بخرند و تاکید میکند که منجیای در کار نیست، ما خودمان نجاتدهندهایم!
اولین ورودم به زندان توی یک سالگیم بود، در آغوش مادر، اتهامِ مادر: دشمنی با نظام، کمک مالی به خانوادههای زندانیان سیاسی. جهان پُر از نقاطِ کور است، ظلم، ذاتاً به نقطه کور کشش دارد، جایی که صدای مظلوم راحتتر خفه میشود، جایی که نور نیست. پیشکشی برای تمام زندانیانِ سیاسی❤️»