#پاییزانهاِقرأ بِاسمِ صبحِ بارانگیر پاییزی
تا با نوای شور و شیدایی درآمیزی
شعرِ ترم مبعوثِ فصل برگریزان است
وحی است تا با من در این هنگامه برخیزی
تا نامِ باران بر لبانت نقش میبندد
چون کودکان بر گونه اشکِ شوق میریزی
تو میتوانی با نگاهت در تبِ باران
رشکِ همه رنگینکمانها را برانگیزی
چون برگِ زردی پشتِ پرچین، شوخ میرقصی
چون عطرِ داوودی، دلانگیز و دلاویزی
دستِ دعا بردار تا باران ببارد باز
گو ابر را از دشتِ بیحاصل چه پرهیزی؟
اِقرأ بِاسمِ عشق، آزادی، غزل، شادی
تو عطرِ جاری گشته در پهنای پالیزی
شعر و دکلمه :
#محمد_جلیل_مظفری خوشنویس:
#مجید_خادمی@sonqoriha