#شعرمن از شهری که شهرم نیست
از این خاکی که سهمم نیست
من از لحن کلامی سرد
که دلگرمی قلبم نیست
من از خنجر به دست دوست
که از پشت است و ظاهر نیست
من از قلبی که سهمم نیست
پشیمانی که کم هم نیست
من از حرفی که مرحم نیست
دوای زخم قلبم نیست
من از حرفای سر در گم
از این بی رحمی مردم
من از دنیای بی قانون
شکایتهای روز افزون
من از رویای نافرجام
قضاوتهای زود هنگام
من از دلتنگی و غربت
پر از تنهایی و حسرت
من از روزهای بی امید
از این بی راهه و تردید
من از تکرار ساعتها
هجوم سخت عادتها
من از روزهای تکراری
تبسمهای اجباری
من ار بیراهه و بن بست
سفر در راه بی برگشت
من از رویای بیتعبیر
نیایشهای بی تاثیر
من از پکهای پی در پی
خماریهای بعد از می
من از فرط پشیمانی
از این سر در گریبانی
من از این زندگی خستم
از این بیهودگی خستم
بکن شر را ز سر دنیا
که چشم از خیر تو بستم
عنوان کتاب:
#عشق_را_بی_انتها_باید_شناختنویسنده:
#زینب_بلند_نظرلینک این کتاب:
https://goo.gl/Yay4Cs@shahreketab