شهدای مدافع حرم

#قسمت_ششم
Канал
Логотип телеграм канала شهدای مدافع حرم
@shahidan_zeynabyПродвигать
87
подписчиков
16,1 тыс.
фото
1,6 тыс.
видео
149
ссылок
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🌹بیاد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری(کمیل)🌹
#عاشقانه_دو_مدافع

#قسمت_ششم


بلاخره  پنج شنبہ از راه رسید...
قرار شد سجادے ساعت۱۰ بیاد دنبالم
ساعت ۹/۳۰ بود
وایسادم جلوے آینہ خودمو نگاه کردم
اوووووم خوب چے  بپوشم حالااااااا
از کارم خندم گرفت
نمیتونستم تصمیم بگیرم همش در کمد و باز و بستہ میکردم
داشت دیر میشد کلافہ شدم و یه مانتو کرمی با یہ روسرے همرنگ مانتوم برداشتم و پوشیدم
ساعت۹:۵۵دیقہ شد
۵ دیقہ بعد سجادے میومد اما مـݧ هنوز مشغول درست کردݧ لبہ ے روسریم بودم کہ بازے در میورد

از طرفے هم نمیخواستم دیر کنم
ساعت ۱۰:۰۰ شد زنگ خونہ بہ صدا دراومد

وااااااے اومد مـݧ هنوز روسریم درست نشده

گفتم بیخیال چادرمو سرکردم و با سرعت رفتم جلو در
تامنو دید اومد جلو با لبخند سلام کرد  و در ماشیـݧ و برام باز کرد

اولیـݧ بار بود کہ لبخندشو میدیدم
سرمو انداختم پاییـݧ و سلامے کردم و نشستم داخل ماشیـݧ
تو ماشیـݧ هر دوموݧ ساکت بودیم
من مشغول ور رفتـݧ با رو سریم بودم
سجادے هم مشغول رانندگے

اصـݧ نمیدونستم کجا داره میره
بالاخره روسریم درست شد یہ نفس راحت کشیدم  کہ باعث شد خندش بگیره
با اخم نگاش کردم
نگام افتاد بہ یہ پلاک کہ از آیینہ ماشیـݧ آویزوݧ کرده بود

اما نتونستم روشو بخونم
بالاخره ب حرف اومد
نمیپرسید کجا میریم؟؟؟

منتظر بودم خودتوݧ بگید
بسیار خوب پس باز هم صبر کنید
حرصم داشت درمیومد اما چیزے نگفتم
جلوے یہ گل فروشے نگہ داشت و از ماشیـݧ پیاده شد
از فرصت استفاده کردم
پلاک و گرفتم دستم و سعے کردم روشو بخونم یہ سرے اعداد روش نوشتہ اما سر در نمیوردم
تا اومدم ازش عکس بگیرم
از گل فروشے اومد بیروݧ...
هل شدم و گوشے از دستم افتاد...


#نویسنده
#خانوم #علـــی_آبادی

ادامــه.دارد....

@shahidan_zeynaby
🌹معرفی شهیدمجتبی ادینه وند🌹

آری عزیزانم اگر می‌خواهیم بدانیم حقیقت كدام است و نهایت لذتش چیست باید از مدخلی عبور كنیم كه خوب‌ترین خوبان عالم امكان از آن عبور كردند و اینک جاذبه این حقیقت همه طالبان را به طرف حماسه خود می‌خواند.معشوق صلای وصال داده است اگر عاشقید شرط عشق را به‌جا آورید والا با امیدهای كاذب خود را قانع نكنید بدانید رجزخوانی در پشت میدان‌های نبرد به درد نمی‌خورد و افسوس بر از دست دادنت چنان لیاقتی سودی در بر نخواهد داشت همیشه مدخل شهادت باز نیست كه با بهترین مرگ به دیدار خداوند رفت، چه‌بسا دفتر شهادت بسته شود و منتظران كوی دوست در غم چنین مرگ شریفی به نظاره بایستند.
شكر و سپاس خدای را كه در عصری لباس هستی بر اندام پوشانید كه زیباترین هستی‌شناس امام امت را راهنمای كاروان خود دیدم و از نعمت وجودش روشن‌ترین راه را یافتم به‌راستی شكر این شكر را جز با فدا شدن نمی‌توان ادا كرد.

#قسمت_ششم

@shahidan_zeynaby
🌹فعالیت های شهید سید محمد تقی رضوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی


پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، محمدتقی با شور و امید، خود را وقف انقلاب و آرمان های آن می کند و در هر جا که احساس می کند مؤثر است، به خدمت خالصانه می پردازد. به دنبال پیام حضرت امام خمینی (ره) در 27 خرداد ماه 1358 مبنی بر تشکیل «جهاد سازندگی» به ندای رهبر لبیک می گوید و به عضویت جهاد سازندگی در می آید. پس از ورود به جهاد، محور فعالیت های خود را خدمت به محرومان و مستضعفان جامعه قرار می دهد و شب و روز در روستاهای استان خراسان به سازندگی و عمران می پردازد.
در خرداد ماه 1359 با دختری با تقوا و پاکدامن ازدواج می کند و فردای ازدواج، به اتفاق همسرش راهی «تربت حیدریه» می شود تا راه فعالیت هایش را در آن منطقه باز نماید.

#قسمت_ششم
🌹خاطره‌ای از
#شهید_صادق_عدالت_اکبری 🌹

در هفته ی دفاع مقدس تو بازسازی عملیات بدر در ائل گلی یه روز خیلی هوا سرد بود و بعد از عزاداری همه بچه ها از سرما داشتند میلرزیدند صادق این صحنه را دید و خواست این مسئله را حل کند.

به یکی از بچه ها گفت یک کتری بگذارند تا گرم شود که بیاورند و بریزند تو لباس غواصی بچه ها،نگو کتری جوش آمده و نفهمیدند ،کتری را آوردند اول من را صدا زد و گفت بیا زیپ لباست را بازکن،منم گوش کردم ،صادق اومد از زیر گلوم با کتری آب جوش را ریخت توی بدنم،از شدت سوختگی شیرجه زدم توی آب ،بعد به صادق نگاه کردم دیدم دستش را گذاشته رو شکمش و دارد می خندد...
چشمتان روز بد نبیند اون مسیری که آب جوش اومده بود پایین تاول زد و تا یک هفته می سوخت.

#راوی_دوست_شهید
#قسمت_ششم

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻

@shahidan_zeynaby
🌹عنایت امام زمان (عج)🌹

سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.

#قسمت_ششم
@shahidan_zeynaby
🌹معرفی شهید علی تجلایی🌹

پس از آن در عملیات فتح المبین ، در فروردین ۱۳۶۱ ، با سمت فرماندهی گردانهای آیت الله مدنی و آیت الله قاضی طباطبایی شرکت جست . تجلایی پیش از عملیات ، با نیروها بسیار صحبت می کرد و از تشکیل محافل دعا و توسل غافل نمی شد . وی مدام نگران این بود که مبادا پیش از عملیات ، نیروها بمباران شوند . لذا به شدت مسئله استتار را برای همه رزمندگان توجیه می کرد . گردان تجلایی در عملیات فتح المبین ، در ارتفاعات میش داغ موضع گرفت تا هنگام درگیری دیگر گردانها ، نیروهای احتیاط دشمن را در هم بکوبند . این طرح توسط تجلایی ریخته شده بود . نیروهای دشمن با دیدن گردان تجلایی آتش سنگین را به روی آن ریخت . با این حال دشمن نیروهای تازه نفس خود را به منطقه اعزام کرد . تجلایی تصمیم گرفت برای ایجاد رعب و به هم ریختن سازمان نیروهای دشمن ، یک سری کارهای ایذایی انجام دهد و برای این منظور با دو دسته نیروها به خاکریز عراقی ها زد . این کار تجلایی در آن روزها بسیار با اهمیت بود . در یک عملیات ایذایی ، تجلایی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح شد . ولی با آنکه زخمش کاری بود ، تا اتمام مدت مأموریت گردان در منطقه ماند . تجلایی و یارانش پس از بازگشت به تبریز مورد استقبال مردم قرار گرفتند . او مدتی بعد دوباره عازم جبهه شد و در عملیات بیت المقدس با سمت جانشین تیپ عاشورا شرکت جست . در طی این عملیات ، علی تجلایی ، خاکریزی طراحی کرد که به هنگام یورش دشمن ، مانع از پیشروی آن می شد . پس از عملیات بیت المقدس ، عملیات رمضان شروع شد . تیپ عاشورا مأموریت خود را به شایستگی در منطقه پاسگاه زید به انجام رساند .

#قسمت_ششم
@shahidan_zeynaby
🌹معرفی شهید علی تجلایی🌹

همرزمانش می گویند : با چشم خود عنایت و لطف خدا را دیدیم . گویی حایلی نفوذناپذیر از هر طرف ماشین را حفاظت می کرد . وقتی از ماشین خارج شد ، غرق در خون بود . گلوله کالیبر ۷۵ به رانش خورده بود . وی را به مسجد انتقال دادند و گلوله را از رانش بیرون آوردند . تجلایی با زخمی که در بدن داشت ، دوباره به راه افتاد . تلفن سالمی پیدا کرد . به تبریز زنگ زد و با آیت الله سیداسدالله مدنی صحبت کـرد و از کوتاهـی فرمانـده کل قـوای وقت ( بنـی صـدر ) و تنهـایی نیروهـا سخن گفت .آیت الله مدنی که پشت تلفن می گریست ، بلافاصله خود را به امام رساند و به دنبال آن فرمان داد سوسنگرد هر چه سریعتر باید آزاد شود و نیروهایی که در آنجا هستند از محاصره خارج شوند . ارتش به دستور بنی صدر وارد عمل نمی شد . نیروهای رزمنده در حالی که بسیار خسته بودند و در شرایط سختی به سـر می بردند ، شش روز تمـام مقاومت کردند ، به گونـه ای که عراقی ها را به شدت خسته و عصبانی کرده بودند . از نیروهای حاضر ، تنها سی نفر باقی مانده بودند .

در ۲۶ آبان ۱۳۵۹ ، توان رزمی رزمندگان به پایان رسید ، تا این که نیروهای سپاه وارد عملیات شدند و همراه هوانیروز و توپخانه ارتش ، به نیروهای عراقی یورش بردند . نیروهای خسته همپای نیروهای تازه نفس ، شهر را از عراقی ها پاکسازی کردند . بدین ترتیب ، سوسنگرد آزاد شد . زخمهای تجلایی عفونت کرد و او را به تهران اعزام کردند . در عملیات محور دهلاویه فرمانده و در عملیات سوسنگرد معاون عملیات سپاه بود .

تجلایی در سال ۱۳۶۰ ، با خانم انسیه عبدالعلی زاده ازدواج کرد ، اما این تحول در زندگی هم نتوانست او را از حضور در جبهه دور سازد . بعد از آن به عنـوان فرمانـده گردان هـای شهیـد آیت الله قاضی طباطبایـی و شهید آیت الله مدنـی ( نیروهای اعزامی آذربایجان ) به جبهه اعزام شد . ابتدا در جبهه های نبرد پیرانشهر ، مسئول عملیات بود .

#قسمت_ششم
@shahidan_zeynaby
🌹وصیتنامه شهید شادگان اسماعیلی سراجی🌹

از انقلاب‌ بگوییم. این‌ انقلاب‌ آفت هایی‌ دارد و این‌ آفت ها مانع‌ از نشر اسلام‌ در سراسر جهان‌ است‌ و تا به‌ حال‌ این‌ آفتهای‌گوناگون‌ به‌ این‌ درخت‌ ضربه‌ زده‌ و شاخه‌‌هایی‌ از این‌ انقلاب‌ را قطع‌ کرده‌اند؛ ولی‌ هنوز جای‌ آن‌ شاخه‌های‌ انقلاب‌ باقی‌ است‌ ودر جایش‌ جوانه‌ای‌ روییده‌ است‌.
مثلاً با شهادت‌ مظلومانه‌ شهید دکتر بهشتی‌ و مطهری‌ عزیز و رجائی‌ و باهنر عارف‌ اراده و خشم‌ و کینه‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ آمریکا و ایادی‌ داخلی‌اش‌، منافقین‌ کوردل‌ بیشتر شده‌ است‌. آری!‌ ما در مکتب‌ حسین‌-علیه‌السلام- و در کلاس‌ امام‌ زمان‌ -عجل‌الله‌تعالی‌فرجه- و استادی‌ همچون‌ امام‌ خمینی‌، درسی‌ چون‌ درس‌ عشق‌ از این‌ مکتب‌ و از این‌ کلاس‌ و از این‌ استاد آموخته‌ایم.
پس چه‌ معنی‌ دارد که‌ از جان‌ دادن‌ بترسیم‌. ای‌ آمریکا و شوروی‌ و اسرائیل‌ و فرانسه‌! بدانید که‌ از جان‌ دریغ‌ نداریم‌، پس‌چه‌ باک‌ که‌ از موشک‌ها و تانک های‌ شما بهراسیم و برای‌ نبرد و پیروزی‌ در مقابل‌ کفر بسیج‌ را یاری‌ کنید و در بسیج‌ شرکت‌ گسترده‌ داشته‌ باشید.

#قسمت_ششم
@shahidan_zeynaby
🌹معرفی شهید رحیم غروبی🌹

بعد از 3 ماه به خوی برگشت تا با قلبی لبریز از عشق به امام حسین(ع) در عملیات بیت المقدس در سپاه خوی عازم نبرد با کفار بعثی گردد.  شهید با روحیه تزلزل ناپذیر در کار زیاد و با تلاشهای بیشتر در سازماندهی افراد نقش مهمی را ایفا می کرد و با این روحیه قوی همیشه سعی اش بر این بود که در خطوط عملیاتی گردان یا گروهان خط شکن حضور یابد که با شروع عملیات در رأس یک واحد از داوطلبان جان بر کف سپاه و بسیج، عازم جبهه جنوب شد تا اینکه در شب دوم عملیات در جبهه فرسیات (طرح اهواز) در رأس یک گروهان در یک جنگ بسیار شدید و علی رغم آتش سنگین دشمن موفق به شکستن خطوط دفاعی دشمن می شوند و به طلوع صبح نیرو به صورت سنگر به سنگر برای پاکسازی منطقه از لوث وجود دشمن ادامه داشت که در ساعت8 صبح گلوله های دشمن بعثی سینه وی را شکافتند و او برای همیشه به لقاء معشوق خویش به ابدیت پیوست. روحش شاد و راهش پررهرو باد،‌ان شاءا... .

فرزند برومند اسلام و سرباز وفادار امام و دانشجوی مسلمان و متعهد و پاسدار مدير و مدبر ، بعد از جان نثاری های بسیار در جبهه، دهم اردیبهشت سال 1361 در سمت معاون فرمانده گردان حمزه در آزادسازی خرمشهر در مرحله اول عمليات بيت المقدس در حالي كه سرشار از عشق معبود بود و سر از پا نمي‌شناخت، با تقديم خون  سرخ خود به محضر حضرت جانان و رنگين ساختن خاك گرم خوزستان شهد شهادت را چشيد و شاهد هميشه زنده تاريخ گشت.

#قسمت_ششم
@shahidan_zeynaby