امشب شام غریبان حسینمان است ...مباد که اسوده بخوابی ...مباد که سر بر بالین بی اشوب گذاری ...
مگر میشود جمله امام زمانم را در ناحیه مقدسه فراموش کنم انجایی که فرمودند ...
زمانی که عرق مرگ بر جبین حسین نشست گوشه نگاهش سمت خیام و زنان حرم بود ...
همین یک جمله ..همین یک روضه برای چکیدن خون از چشمان امام زمانمان کافی است ...
اخ که چقدر جگر سوز است که در پس پنجره ی تاریخ فقط نظاره گر کشتن اربابت باشی و فقط و فقط اشک بریزی و بسوزی ...
اشک ما کجا و گریه جگر سوز امام زمانمان کجا ...
سال هاست هربار روضه ای که از روضه خوان دوران کودکیم به خاطرم می اید بی اختیار داغی بر چشمانم حاکم میشود ...
وقتی عترت الله را در تاریکی شب در بیانهای کربلا روانه اسارت کردند...در میانه راه دو تن از کودکان گم شدند ..عمه ی سادات ...بی بی زینب در یافتن دو طفل به امر امام سجاد علیه السلام روانه ی بیابان شد ...
گشت ...گشت ...
اخر مگر میشود کودک از ترس جان دهد ...
اخر مگر میشود طفل معصوم و بیگناه از ترس دق کند ...
دو طفل در پشت خارهای بیابان در حالی که یکدیگر را در اغوش کشیده بودند از ترس تاریکی بیایان و تازیانه حرامیان دق کرده بودند و جان دادند ..
اری تاریخ شرمنده ی این خانواده است ...
اری در تاریخ داشته ایم که پاسخ عطش کودک را با سیلی و تازیانه داده اند ...
اف بر این تاریخ ...اف بر این دنیا ...
تا دنیا دنیا برقرار است همه ی عالم شرمنده ی غریبی حسین و صبر زینب اند...
مباد که امشب را اسوده بخوابی که ناموس حسین در تاریکی بیابان ها به ضرب تازیانه روانه ی اسارت شدند ..
#تربت#س_ج#خودنویس 💌🖋@shahdanzende