با من ز بوی سوختن و دود.. آه دود
این زاگرس چگونه به آتش کشیده شد
هرچند با همین خفقان از حریق و دود
فرزندخوانده ایست که یکبار دیده شد
آغوش خسته ی من از خود بریده را
برده ست تا تبسمی از خاطرات خویش
آتش گرفت تا که بگوید که خالی است
دستان نیمه سوختەاش بر نجات خویش
جانم فدای آن تنِ زخمی و سوخته
دستم بریده باد که یاری نکردمت
در این بهارِ زخمی و گردن شکسته، آه
با قطره ای امید بهاری نکردمت
آه ای خدای خسته تر از من بلند شو
ابری شو و ببار بر آن دود و آتشش
می سوزد از لهیب غم و بی کسی، ببین
از یاد برده اند خدایان سیاوشش
#دکتراحمد_زینی_وند_ایلامی(تکا)
@shaeraneDareshahr