شَب است و خاطرهاے
میخَزد به بستر من
تو نیستی و خیال
تو را، به بَر دارم •••
#حسین_منزوے❣
🍁🟤☕️
گاه آرزو میکنـم زورقی باشـم برای تـو تا بدانجا برمـت که میخــواهی زورقـی توانـا به تحمـل باری که بر دوش داری زورقی که هیچـگاه واژگـون نشود به هر انـدازه که ناآرام باشـی یا دریـای زندگیات متلاطـم باشد دریایـی که در آن میرانی گاه آرزو میکنـم ای کاش برای تـو پرتو آفتـاب باشـم تا دسـتهایت را گـرم کند اشـکهایت را بخشـکاند و خنـده را به لبانـت بـاز آرد ... !
ـ صبـح است و بخیـر بودنـش فقط بستگـی بہ این دارد ڪہ : تو یڪ لیوان چاے بریزے و لبخنـد بزنے ، بہ دنیایے ڪہ ارزش غصہ خوردن را نـدارد . پس بخنـد ؛ نتـرس ، زندگـے ڪن .