شَب است و خاطرهاے
میخَزد به بستر من
تو نیستی و خیال
تو را، به بَر دارم •••
#حسین_منزوے❣
🍁🟤☕️
بگو چگونه وابستهٔ بودنت نباشم كه اينگونه زندگیام را با من قدم میزنی و خندهات را بيخ گوشم جا میگذاری بگو چگونه در تو حبس نباشم كه اينگونه در من جاری هستی تو بگو چگونه ترسِ از دست دادنت را نداشته باشم كه اينگونه باتو حالم خوب است..!
تو را عاشقانه میبوسم تا با گرمی نفس هايم به لبانت جان دهم " و با گرمی نفس هايت جانی دوباره گيرم دوستت دارم " با همه هستی خود ای همه هستی من " و هزاران بار خواهم گفت دوستت دارم را .....
راز چشمانت چیست؟ که وقتی با آن لبخندِ زیبای نگاهت ، به من می نگری دلم از شوق لبریز می شود شوری می گیرد جانم و تمامِ عاشقانه های دنیا را ارزانی چشمانت می کنم...