انقلاب یعنی دگردیسی و دگرگشت و هیچ دگرریسیای بدون صبر ممکن نخواهد بود.
من یک نویسنده و شاعرم. در کارنامهی سالها نویسندگی و شاعری، تجربه ی نوشتنِ داستان کوتاه دارم، همچنین شعرنو وغزل و البته رمان.
انقلاب، یک قصهی کوتاه نیست، بلکه بسیار شبیه نوشتن یک رمان است.
در کارنامهام چهار رمان دارم که سه تای آن بالای صدهزار کلمه است. نوشتن رمان یک پرژه است.
برای
به ثمر رسیدن یک رمان، هر روز ، تاکید میکنم هر روز باید بنویسی، حتا شده صد کلمه. برای
به ثمر رسیدن انقلاب هم هر روز، بله هر روز باید کاری کنی، هر چند که
به نظرت ناچیز و خُرد بیاید. حتا یک هشتگ هم مهم است.
در نوشتن رمان باید تکتکِ شخصیتها را در جانت زندگی کنی تا نقش خودشان را در رمان پیدا کنند. در انقلاب هم باید شخصیتها( زندانیها، جاویدنامان و کنش گران) را در متن زندگی
به یاد بیاوری. همه جا، از اتوبوس و مترو تا رختخواب.
در نوشتن رمان باید زنجیرهی وقایع را در مغزت حک کنی تا بتوانی زنجیرهی رابطهی علی و معلولی را دنبال و حفظ کنی. در انقلاب هم باید زنجیرهی روایت را هرطور که میتوانی ثبت کنی. از نقاشی تا موسیقی، از شعر و داستان تا دیوارنویسی و تختهسیاهنویسی دانشگاه ومدرسه و ...
رمان بدون قهرمان داستان نمیشود اما از قهرمان مهمتر، شخصیتهای فرعیاند. کنشمندی آنها قهرمان داستان را میسازد. من و تو؛ همهی ما، یک شخصیت فرعی در این انقلابایم. کنشمندی ما ، قهرمان قصه را خواهد ساخت. از نظر من که بارها در قصه، قهرمان قصه ساختهام، قهرمان مهم نیست، مهم ماییم. ماییم که قهرمان را میسازیم و اگر خوب عمل نکرد، از قصه بیرونش میاندازیم. زیاد فکر قهرمان را نکنید. ما که نقش خودمان را خوب بازی کنیم، قهرمان خوب را هم برای قصهمان پیدا خواهیم کرد.
روزهای نوشتن بالا و پایین بسیار دارد. یک روز فشارت پایین است و یک روز بالا. مهم این است که تداوم حفظ شود. کار موثر از پی تداوم پدید میآید
نه هیجان و فوران کوتاه. در انقلاب هر روز دنبال اوج نباشید. با جریان همراه شوید. بالا بروید، اما پایین را تاب بیاورید، فقط و فقط ادامه دهید.
ایدهی اصلی کتاب بسیار مشهورِعادات اتمی این است که اهمیت یک کار کوچک پیوسته ، منجر
به انقلابی بزرگ در فرد میشود. تجربهی
به سرانجام رساندن هر رمان در طی کار مداوم دو تا سه ساله
به من نشان داد اگر هر روز بنویسم، تمام میشود. در
به ثمر رسیدن انقلاب هم هرچه از تداوم بگویم، کم گفتم.
در نوشتن رمان، باید ایدهی اصلی مشخص شود تا تمام کنش ها و نیروها متمرکز روی ایده تا
به ثمر برسد. من هرگز موقع نوشتن
به نام رمان یا طرح روی جلد فکر نمیکنم.
به وقتش چرا. ایده ی اصلی انقلاب، کندن این غدهی سرطانی است. روی ایده تمرکز کنید و نگذارید حواستان را پرت کنند که دعوای پرچم راه بیندازید. بعد از کندن غده، مبارزه ادامه دارد. پرتودرمانی، آبدرمانی و ... مبارزهی آدمی هرگز تمام نمیشود. بعد از
به ثمر رسیدن، سر ایدههای فرعی(ارزشهایت) بایست و مبارزه کن. یک رماننویس هم بعد از چاپشدن کتابش تازه باید
به تبیین اندیشه اش بپردازد.
در کنار نوشتن رمان همیشه مطالعه میکنم. هر روز مقالهای دربارهی انقلاب و مطالعات جامعهشناختی انقلاب بخوانید.
آنچه نوشتن رمان را اساس ممکن میسازد، فراموش نکردن ساختار کلی رمان است. فراموشی یعنی بر باد رفتن هر چه کاشتهای. با تمام قدرت یادآر و یک بازو باش برای «علیه فراموشی»
در یک کلام موفقیت در
به ثمر رساندن انقلاب مانند نوشتن رمان، بستگی تام دارد
به تداوم، فراموش نکردن و ناامید نشدن.
شک نکنید ما پیروزیم.
ذرهای از خاک ایرانزمین؛
خاک پای مردم آزاده و آزاداندیش ایران؛
«زهرا عبدی»
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#انقلاب۱۴۰۱👇شب نشینی هالو
https://zil.ink/Mrhalloo