🔅 خاطرات مقدس | سلام منو به امام برسونین
✍🏻 «سی متر فاصله. سلام منو به امام برسونین. بگین این بابا به حرف شما رفت جبهه، تا آخرش هم وایساد، کم هم نیاورد. بگید ازشون توقع دارم شفاعت منو بکنن. بیست متر فاصله. دیگه تقریباً کسی نمونده. الآن میگم چیکار کنین. گرای منو که دارین، بذارین آماج. ده، دوازده متر. یالّا بزنین. شما نزنین هم این جلوییه میزنه، یا پشت سریش. چه فرق میکنه؟ رسیدن. لابد توقع دارن پاشم خوشآمد بگم بهشون ...»
فریاد گنگی که از دور میآمد و میگفت «همین گرا را بزن ...» یک دقیقهای بود قطع شده بود. فقط صدای عراقی میآمد که معلوم نبود چی میخواهد بگوید به ما. توپچی گرا را بست من هم بیسیمها را قطع کردم.
#خاطرات#حضرت_امام#دفاع_مقدس#کتاب_روزگاران🇮🇷 @Sh_Aviny