https://t.me/sepidehdamTv/906.
🌿روایت
#قتل_حکومتی بهنام محجوبی
🟠قسمت پنجم
✍️ #بهناز_محجوبی دکتر ع.خ ما را بعد از چند روز به دفترش فرا خواند و اعلام کرد که اوضاع بهنام در حال سرازیری است و هر روز یکی از اندامهای بدن او از کار میافتند، گفتم: «چرا از روز اول این مسئله را اعلام نکردید و ما را امیدوار نگه داشتید که ریه را برمیگردانید؟ چرا گفتید
#ضریب_هوشیاری بهنام خوب است و خودتان بهنام را بیهوش میکنید تا دستگاه را تحمل کند؟»
تمامی صحبتها را حاشا کرد و بحث را به بیراهه برد. روز بعد اجازه انجام عمل تراکستومی گرفتند و بهنام از اتاق عمل باز به ICU برگشت. روز آخر از صبح همه چیز غیر عادی بود، قلب بهنام طبق روال طبیعی تمام بیماران
#مرگ_مغزی در حال فروپاشی بود و اجازه ادامه این نمایش تبلیغاتی را دیگر نمیداد، صدای دستگاه شوکر به گوش میرسید، بله شکنجه جسم او برای گرفتن فیلمهای بیشتر از نمایش تطهیر کاریشان و مشمول زمان کردن و متفرق کردن همراهان و دراویش، هنوز ادامه داشت، رفت و آمد مأموران به اتاق زیادتر از روزهای قبل بود، فضایی پر از استرس و بیخبری، در نهایت با اصرار زیاد توانستم وارد اتاق شوم و از دور جسم
مرگ مغزی شده بهنام را دیدم، دکتر ح.ح از دور اشاره میکرد که در حال انجام تمام تلاششان هستند. تمام تلاش برای چه؟ برای انجام نمایش بیشتر بر روی جسد
مرگ مغزی شده بهنام؟ بعد از آن دوباره دیدن بهنام ممنوع شد، در فضای پر از استرس و ترس بودیم فقط میتوانستم از نیروهای وابسته که از در اتاقش بیرون میآمدند با التماس جویای حالش باشم، آنها مرتبا میگفتند: «خطر رفع شده و خداروشکر حالش مثل قبل است و خطری وجود ندارد» میگفتم میخواهم ببینمش، ولی گفتند اول تیم پزشکی میخواهند راجع به کاری که برایش انجام دادند با شما صحبت کنند بعد میتوانید ببینید، ما را به اتاقی که مجهز به دستگاه ضبط صدا بر روی دیوار بود، منتقل کردند در آنجا هیچ دکتری نبود و تمامی افراد نیروهای وابسته بودند مادرم گفت: «میخواهم پسرم را ببینم»
فرد مسن رو به مادرم گفت: «بعد از این جلسه میتوانید بهنام را ببینید، من هم مثل پسرت هستم»
مادرم حرفش را قطع کرد و گفت: «من فقط یک پسر داشتم که او را شما به این روز انداختید»
مأمور دیگر از آن حال پر از استرس و بیخبری و آشفته ما که فقط دلمان میخواست جلسه تمام شود، سوءاستفاده کرد و راحت دروغ خود را بیان کرد و گفت: «بچه شما جوانی کرده ولی ما همه تلاشمان را کردیم!»
.
🌿 ادامه روایت در پستهای آینده...
#تلویزیون_سپیده_دم #بهنام_محجوبی#دراویش_گنابادی .