"پاره کاغذی از ابرهایی بارانزا سرشکی نشاند بر چشمهایمان «نگذارید ما را بکشند» نخواستیم و حنجرهها را فریاد کردیم، و شیطان سیاهپوش را لگدمال، اما، مکن ای صبح طلوع... مکن ای صبح طلوع، کدام خدای را فریاد میزنی موذن؟ خدای سربداران ما نیز بر دار شده است دلهایمان را بردندُ بر دار کردندُ کشتند پاره کاغذی از ابرهایی بارانزا سرشکی نشاند بر چشمهایمان، این ابرها سیلاب به همراه خواهد شد"
به یاد سعید یعقوبی، مجید کاظمی و صالح میرهاشمی، سربدارانِ #خانه_اصفهان که کمی قبل از اینکه جمهوری اسلامی جانشان را بگیرد خطاب به ما مردم ایران نوشتند: "نگذارید ما را بکشند" یک سال از اعدام ناجوانمردانه جوانان پرونده موسوم به "خانه اصفهان" گذشت.
. 🌿 دلنوشته محمد هاشمی، پسرخاله جاویدنام مجید کاظمی، یکی از محکومان پرونده #خانه_اصفهان که بیگناه اعدام شد:
«امروز ۳۰ سالگیم که برام مثل یه دهه گذشت تموم شد. همیشه تاریخ تولدم رو با تاریخ تولد مجید میشناسم. من اونی بودم که دو روز از مجید بزرگتره. کل روز و کل شب خیره شدم به این عکس بچگیامون از مجید، و مهدی و حسین و محسن و سمیه برادرها و خواهر مجید، و من و برادرم مسعود. کی فکرش رو میکرد همه چیز اینطور وارونه بشه؟ چجوری این قاب قشنگ رو نابود کردن... صداها میپیچه تو گوشم، صدای خندههامون که شد ضجه و زاری. چشم انتظاریمون برای اینکه عکاسی تموم شه و بریم پی بازیمون، که شد خیره موندن به در انفرادیای که پشتش با طناب دار واستاده بودن تا نفسمون رو بگیرن. دویدنهامون، آزاد و رها تو کوچهها که شد حبس گوشهی این زندان و اون زندان. ولی قصههامون، قصههای کودکیمون هنوز پابرجاست. هنوز داستان، داستان خیر و شره. هنوز داستان، داستان انسانهایی مثل مجیده که مشعل به دست میزنن تو دل سیاهی، هنوز داستانِ جنگ شرافت و پلیدیه. و ما هنوز به انسانیت وفادار موندیم و شما به رسم تمام داستانهای کودکیمون، محکومید به نابودی.
. 🔵 این ابرها سیلاب خواهند شد به یاد سعید یعقوبی، مجید کاظمی و صالح میرهاشمی، سربدارانِ #خانه_اصفهان به یادِ همه جانهای عزیزی که جمهوری اسلامی گرفت...