رسانه سپیده دم

#اعدام
Канал
Новости и СМИ
Социальные сети
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала رسانه سپیده دم
@sepidehdamTvПродвигать
1,82 тыс.
подписчиков
1,85 тыс.
фото
732
видео
1,72 тыс.
ссылок
. ارتباط با ادمین سپیده‌دم👇 T.me/sepidehdam_media_Admin اینستاگرام سپیده‌دم https://instagram.com/sepidehdam.media?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر سپیده.دم https://twitter.com/Sepidehdam_Tv?s=08 یوتوب https://youtube.com/channel/UCI7Jy5e7TEPLVYFs2gDrAEw
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
شعله پاکروان مادر زنده‌یاد ریحانه جباری‌ در گفتگویی در یک اسپیس توئیتر "ایکس" از تجربه تلخ خود در مواجهه با اعدام و تاثیرات ویرانگر این کلمه به روح و روان افراد درگیر با آن صحبت کرد.
او که به تازگی همراه با گروه تولید فیلم #هفت_زمستان_در_تهران به روی معتبرترین فرش قرمز سینمایی آلمان حضور داشته، در ادامه درباره چگونگی نوشتن پیام #نه_به_اعدام در کف دستانش توضیح داد...
.
این اسپیس به همت افرادی دغدغه‌مند که در راه مبارزه با مجازات اعدام تلاش می‌کنند، با حضور خانواده #محمود_مهرابی روز دوشنبه هفده اردیبهشت برگزار شد.

.
#رسانه_سپیده_دم
#شعله_پاکروان
#ریحانه_جباری
#توماج_صالحی
#خسرو_بشارت
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#اعدام
#‌‌کارزار_جهانی_لغو_اعدام_در_ایران

.
https://t.center/sepidehdamTv
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🟠 شعله پاکروان مادر زنده‌یاد ریحانه جباری که سال‌ها برای لغو مجازات اعدام در ایران تلاش کرده، در ویدئویی در حمایت از محمد قبادلو:
حالم بد است مثل حال شما۔
می‌دانيد مادر و اعضای خانواده #محمد_قبادلو در چه حالی هستند؟ من کاملا می‌دانم. چون لحظات تلخ و ترسناک و پراضطراب انتظار پشت دیوار زندان را تجربه کرده‌ام۔ به چه زبانی بگویم که این درد آن‌قدر کشنده است که دلم نمی‌خواهد حتی دشمنم تجربه‌اش کند؟

او سپس خطاب به خانواده مقتول نوشته است:

خانواده فرید کرمپور!
به زندان نروید. خون نریزید. نگذارید دست حکومت از آستين شما بیرون بیاید و جان جوانی را بگیرد.
در ماه گذشته هر روز حداقل سه نفر اعدام شده اند. دیگر بس است.

#اعدام_نکنید
#اعدام_قتل_حکومتی
#ریحانه_جباری
#شعله_پاکروان
#نه_به_اعدام
#رضا_رسایی
#مجاهد_کورکور
#رسانه_سپیده_دم
#notoexecutioniniran
.



https://t.center/sepidehdamTv
.

🟠 نامه شعله پاکروان در نهمین سالگرد قتل حکومتی ریحانه جباری


امروز، در نهمین سالگرد پروانگی دخترم ریحانه، در خانه نیستم۔ ماه‌هاست که به شهرهای مختلف جهان می‌روم و با مردم صحبت می‌کنم تا بدانند #اعدام یعنی چه، و پشت این کلمه‌ی بظاهر ساده چه حجمی از خشونت تکرار شونده خفته است۔ و چقدر مردم مهربانند و همدل... دیشب در شهر «Schwelm» بودم، زنی دسته‌گل کوچکی را با گفتن این جمله به من داد: «فقط خواستم با این گل‌های کوچک به تو بگویم در از دست دادن ریحانه با تو شریکم، ولی او نمرده...»
می‌خواهم بگویم: مدت‌هاست پذیرفته‌ام که ریحانه مهربان من، برای همیشه رفته و هرگز بازنمی‌گردد. اما جوانان زیبای دیگری در موقعیت ریحانه، زیر حکم اعدام یا در معرض تجاوزند. هر قدمی برای یاری آن‌ها، یعنی به یاد آوردن ریحان، چرا که او حتی در پشت میله‌های زندان، برای نجات همبندی‌هایش از پا ننشست و دست بکار شد۔
می‌خواهم بگویم: دختر نازک و نازنینم، تلاش می‌کنم به قولی که به تو دادم عمل کنم، قدم به قدم، هر چند گام‌های من به گرد پای تو نمی‌رسد. در ۶۰ سالگی هنوز قلب بخشنده‌ای مثل تو، جوان ۲۶ ساله ندارم، اما قسم می‌خورم سرباز لایقی برای تو، فرمانده‌ی قلبم باشم، تا جان در بدن دارم دادخواه خون به ناحق ریخته تو هستم، من زندگی‌ام را نثار این #دادخواهی کرده و می‌کنم.
ریحانم، تو را در انبوه نامه‌هایت می‌جستم، ولی یکسال است که تو را در نوجوانان ایران می‌بینم، انگار تو تکثیر شده‌ای، دختران و پسرانی که به حکومت متجاوز می‌گویند #نه کسانی که جان می‌دهند اما حاضر به دروغ گفتن و شستن چهره متجاوزین نمی‌شوند۔ کاش بودی و می‌دیدی که چقدر دل بسته‌ام به نسل نو ایران که دلاور است و آزادی‌خواه...
اما رژیم همچنان حیله بکار می‌گیرد و حقه سوار می‌کند۔ مزدورانش را به سویم فرستاده و نزدیک یکسال است گاه به گاه برایم دشواری و دغدغه می‌سازند. می‌خواهند خسته شوم و بنشینم. اما من از تو یاد گرفته‌ام که باید ایستاد و جنگید۔ قول می‌دهم تلاش کنم تا علف‌های هرز رژیم را در حد توان، از ریشه درآورم و به جایی پرتاب کنم که شایسته‌انند۔ همچنان که نسل نو می‌خواهند رژیم سرکوبگر دشمن آزادی را به زباله‌دان تاریخ پرتاب کنند۔
ریحان جانم، در نهمین سالگرد تو، با دلی پر از اندوه، با سری پر از رویا، زخم دلم را می‌بوسم۔ همچنان که اشک‌های مردم مهربان در غم تو را در سال‌های گذشته بوسیده‌ام. اشک می‌ریزم ولی مصمم‌تر از پیش، تا آخرین لحظه عمر، بر عهدی که با تو بستم وفادارم، تو را به دست باد سپردم، همچنان که خواسته بودی، تو در قلبم تا ابد زنده‌ای، ای مشعل آگاهی و معلم جوانم.

#ریحانه_جباری
#رسانه_سپیده_دم

https://t.me/sepidehdamTv/2069
.
روایت حسین نادربیگی از روزی که چشمانش را از دست داد:
‏من ‎#حسین_نادر_بیگی هستم. من زنده ماندم ولی هر دو چشمم نابینا شده.... ۲۳ ساله و دانشجوی دانشگاه آزادم، یا بهتر است بگویم بودم! ساکن کرج هستم، با مادرم، برادر دوقلو و یک برادر کوچکترم زندگی می‌کنم، پدرم پنج سال پیش فوت شده، مادرم از طریق خیاطی خرج زندگی‌مان را تامین می‌کند.
من بعد از گرفتن دیپلم در بهمن ۱۳۹۸ به سربازی رفتم و در روز ۲۵ آبان۱۴۰۰ دوران سربازیم تموم شد. برای اینکه کمک خرج مادرم باشم در یک شرکت کارگری می‌کردم، مقداری پس‌انداز برای خودم داشتم که البته الان ندارم، چون همه را برای جراحی چشم‌هام هزینه کردم.
تفریح و دلخوشی من ورزش بود، فوتبال بازی می‌کردم، چند ماهی بود که به شکل حرفه‌ای بدنسازی کار می‌کردم. جدیدا هم گیتار خریده بودم و هفته‌ای دو جلسه کلاس آموزشی می‌رفتم و با استفاده از کتاب خودآموز، آکوردگیری گیتار را تمرین می‌کردم.
من عاشق تیم پرسپولیس هستم گرچه دیگه نمی‌توانم به ورزشگاه بروم…
روز ۱۲ آبان ۱۴۰۱ مراسم چهلم جاویدنام #حدیث_نجفی در بهشت سکینه کرج، سرکوبگران مانع برگزاری مراسم شده بودند و مردم را با سلاح گرم هدف می‌گرفتند، راه‌ها بند آمده بود، اینترنت قطع بود و من حتی خبر نداشتم آن روز چه هیاهویی در اتوبان منتهی به بهشت سکینه برپاست، دور از درگیری‌ها بین سرکوبگران و معترضان ایستاده بودم، یک موتور با دو سرنشین که لباس بسیجی به تن داشتند، به سمتم آمدند، ابتدا از کنارم رد شدند، ولی آن که پشت سر نشسته بود به نفر جلویی گفت: «وایسا»
از زیر کاپشنش سلاح را درآورد و در حالی که لبخند می‌زد از فاصله پنج متری به صورت من شلیک کرد! صورتش را هنوز یادم هست، کسی با قدی حدود ۱۸۵ با ته ریش، روی زمین افتادم، دستم را روی صورتم که پر از خون بود گرفتم، آن دو موتورسوار آمدند بالای سرم و مجدداً به گردن و صورت شلیک کردند، از شدت درد تقریبا از حال رفته بودم.
کمی بعد دو خانم به کمکم آمدند و من را به نزدیک‌ترین درمانگاه کرج بردند، ساچمه‌ها چشم‌ها، صورت، گردن، دست‌ها و حتی کلیه‌م را شکافته بود، شوک حاصل از آن اتفاق حتی قدرت تکلم را هم برای یک هفته از من گرفت.
از طریق کارت ملی توانستند نزدیکام را پیدا کنند، بدن ساچمه خورده من را با چشم‌هایی که هنوز نمی‌دانستم دیگه با آن‌ها نخواهم دید، به خانواده‌م تحویل دادند.
خانواده‌م منو به درمانگاه نور دیدگان کرج بردند، اما من را پذیرش نکردند!

در نهایت دو روز بعد در بیمارستان فارابی تهران تحت جراحی قرار گرفتم، هشت روز در بیمارستان بستری شدم، دو ساچمه کره چشم راستم و سه ساچمه کره چشم چپم را شکافته بود.
پزشکان گفتند که طی شش ساعت جراحی، همه ساچمه‌ها از چشم‌هام خارج شده اما ساچمه‌های دیگه‌ای توی صورت، گردن و بدنم همچنان باقی مانده، بعضی از ساچمه‌ها با گذشت زمان با چرک و عفونت از زیر پوستم خارج شدند اما مشخص نیست چند ساچمه دیگر در بدنم وجود دارد.
بعد از جراحی مدت یک ماه به شکم خوابیده بودم. پزشکان امیدی به بازگشت بینایی من ندارند، شبکیه هر دو چشمم آسیب جدی دیده، آن‌ها گفتند: «تابحال در دنیا جراحی پیوند شبکیه انجام نشده و به همین علت باید منتظر پیشرفت علم باشم»
من وضعیت روحی بدی دارم، اینکه تمام دلخوشی‌های کوچکم، و استقلال شخصی‌م را از دست دادم و نمیتونم کار کنم، من را کلافه کرده، حتی گاهی به فکر خودکشی می‌افتم، شب‌ها به مادرم می گویم: «خودت من را به دنیا آوردی، خودت هم حق داری جونم را بگیری، من را راحت کن، فقط دارم زجر می‌کشم.»
مادرم تمام مدت مراقبم هست به امید اینکه یک روز خوب شوم. من در اوج جوانی کاملا نابینا شدم و حتی نمی‌توانم در تأمین هزینه‌های زندگی به مادرم کمک کنم، سوال من این است: «جرم من چی بود؟؟»


#رسانه_سپیده_دم
#علیه_فراموشی
#گلوله_ساچمه_ای
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#اعدام_نکنید
#نذارید_ما_را_بکشند

https://t.me/sepidehdamTv/1396?single
.
میراکبرحسینی جوان شجاع اهل مرند که به دلیل حمایت از خانواده‌های دادخواه آبان ۹۸ به «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی، عضویت در جمعیت‌های معارض کشور «گروهک معاند نفاق» و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» مجموعا به ۱ سال و نیم حبس محکوم شد، در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ از زندان آزاد و در تبریز به کارگری در کارخانه زغال سنگ مشغول است، مورد تهدید جانی قرار گرفته است.

در تاریخ ۱۴۰۲/۰۲/۲۵ حوالی ساعت ۲۱ در چهار راه شهناز شهر تبریز، هنگامی که میراکبر حسینی وارد کوچه می‌شود، از پشت سر صدای چند موتورسوار را می‌شنود که در تعقیب او بودند.
موتورسواران کیسه سیاهی را روی سر میراکبر حسینی می‌کشند و او را مورد ضرب و شتم شدید قرار می‌دهند.
او به دلیل پوشیده بودن سرش زیر کیسه سیاه قادر به دیدن ضاربان نبوده، اما یک شاهد عینی ماجرا، گفته که ضاربان ۴ نفر با لباس بسیجی بودند.
میراکبر حسینی شب حادثه را اینگونه روایت می‌کند:
«چیزی نمی‌دیدم، مرا زیر مشت و لگد گرفته بودند، و همزمان فریاد می‌زدند اگر دست از فعالیت برنداری، تو را در سد می‌اندازیم و کاری می‌کنیم کسی نفهمد چه بلایی سرت آمده»
وی در پاسخ به اینکه آیا از ضاربان به مراجع قضایی شکایت کرده یا نه، اینگونه توضیح داد:
«خیر شکایت نکردم، شکایت ماموران حکومت را به کجا ببرم؟ این افراد فرستنده حکومت هستند و پیشاپیش می‌دانم با شکایت به نتیجه نمی‌رسم و کسی به داد من نمی‌رسد»
شایان ذکر است میراکبر حسینی پیشتر هم در دوران بازجویی مورد شکنجه قرار گرفته، او درباره بازجویی می‌گوید: «من را در آگاهی می‌زدند، ترور شخصیتی می‌کردند و می‌گفتند به تو سیانور می‌دهیم و بعدش می‌گوییم که خودکشی کرده‌ای! مرا را برهنه کرده مورد آزار و تمسخر قرار می‌دادند»

#رسانه_سپیده_دم
#اکبر_حسینی
#میراکبر_حسینی
#زندانی_سیاسی
#زندانیان_کمتر_شناخته_شده
#زندانیان_سیاسی_گمنام
#آبان_ادامه_دارد
#دادخواهی
#مادران_دادخواه
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#اعدام_کنید_قیامه
#خانه_اصفهان
#کامبیز_خروت
#آبان_ادامه_دارد
.
https://t.me/sepidehdamTv/1393
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔵 ‏آغاز اعتصاب غذای ‎#محمدمهدی_شهبازی_فرد برادر جانباخته آبان ۹۸ جاویدنام ‎#آمنه_شهبازی_فرد مقابل پارلمان قبرس جنوبی.
او با درخواست محکومیت جنایات جمهوری اسلامی اعتصاب غذا کرده است
#اعدام_کردی_قیامه

https://t.center/sepidehdamTv
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔵 این ابرها سیلاب خواهند شد
به یاد سعید یعقوبی، مجید کاظمی و صالح میرهاشمی، سربدارانِ #خانه_اصفهان
به یادِ همه جان‌های عزیزی که جمهوری اسلامی گرفت...

شعر و صدا: #فرامرز_کلانتری
‌.
#رسانه_سپیده_دم
#هنر_اعتراضی
#اعدام_کنید_قیامه
#سعید_یعقوبی
#مجید_کاظمی
#صالح_میرهاشمی
#نه_به_اعدام
#زمین_گرده
#نذارید_ما_را_بکشند
#اعدام_کردی_قیامه

.
https://t.center/sepidehdamTv


ارتباط با ادمین سپیده‌دم 👇
@sepidehdam_media_Admin

اینستاگرام سپیده دم
https://instagram.com/sepidehdam.media?igshid=YmMyMTA2M2Y=

توییتر سپیده دم
https://twitter.com/Sepidehdam_Tv?s=08

کانال یوتوب
https://youtube.com/channel/UCI7Jy5e7TEPLVYFs2gDrAEw
https://t.me/sepidehdamTv/1326

.
🌿 شعله پاکروان، مادر #ریحانه_جباری با اعلام نگرانی از خبر ‏انتقال شش زندانی سیاسی محکوم به اعدام در زندان شیبان اهواز، برای اجرای حکم به سلول انفرادی نوشت:

جمهوری اعدامی هار شده. هر روز خبر اعدام می‌رسد. ده‌ها بلوچ و عرب و فارس و ترک در چند روز گذشته اعدام شده‌اند. #صبور_شه_بخش ، #امیر_رامشک ، #عبدالبصیر_پژم_توتازهی ، #ادریس_گرگیج #نوراحمد_زاروزهی #حبیب_اسیود ، #یوسف_مهراد و #صدراله_فاضلی_زارع بخشی از اسامی اعدام شدگانند.
امیدوارم این اعدام‌ها برای مردم فقط یک عدد نباشد، این نکته بسیار مهم است که هر کدام از این اسامی دارای خانواده، رویا و آرزوی خاص خود بوده، گذشته و آینده‌ای در ذهن داشته، لحظات شاد و غمگین داشته، مثل همه ما...
ما می‌دانیم حکومت، اعدام را به‌ عنوان راهی برای ایجاد هراس به منظور حفظ قدرت به کار می‌گیرند. پس اگر من و تو با حکومت مخالفیم باید این سلاح را از دستش درآوریم و به همه اعدام‌ها نه بگوییم.
چند ساعتی‌ست که علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی و سالم موسوی در زندان شیبان اهواز، به سلول انفرادی منتقل شده‌اند...
ممکن است این‌ها هم تبدیل به عدد شوند، اما امکان دارد که با حمایت میلیونی مردم، زنده بمانند و ما همیشه به خودمان افتخار کنیم که نگذاشتیم اعدامشان کنند. مثل #علی_یونسی و #امیرحسین_مرادی که دست در دست هم از دهان مرگ بیرونشان کشیدیم.
یادمان باشد، وقتی می‌گوییم مخالف اعدام هستیم یعنی لباس قضاوت نمی‌پوشیم و نمی‌گوییم فلانی جنایت کرده، بهمانی مواد فروخته، این یکی به مقدسات توهین کرده، آن یکی تجزیه طلب بوده، بعضی همجنسگرا بوده و برخی سرقت مسلحانه از بانک کرده‌اند. باز هم می‌گوییم اعدام نه، برای هیچکس و به هر اتهامی.
در این صورت تبدیل به سرباز عدالت شده و علیه شکنجه و اعدام خواهیم جنگید۔

#رسانه_سپیده_دم
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
#دادخواهی_زندگیست
#علی_مجدم
#محمدرضا_مقدم
#معین_خنفری
#حبیب_دریس
#عدنان_غبیشاوی
#سالم_موسوی
#زندان_شیبان_اهواز
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#شعله_پاکروان
#هفت_زمستان_در_تهران
#نه_به_اعدام_شش_زندانی_عرب
#stopexecutionsiniran
#no_to_execution
#woman_life_freedom

https://t.center/sepidehdamTv
https://t.me/sepidehdamTv/790

🔵 بازداشت مبارزان سیاسی توسط مأموران امنیتی چگونه است؟
🔵 قسمت سوم
توی تنهاییِ #سلول_انفرادی با خودت حرف می‌زنی... به خودت روحیه می‌دهی، وقتی این راه را انتخاب کردی، خودت را برای بدتر از این‌ها آماده کرده بودی، #آزادی گران است، هیچ کس جز خودمان، این هزینه را نمی‌پردازد... دل قوی دار...

۴ ساعت بعد درب سلول باز می شود : ۹۲۰۵۸ !!
چشم‌بند می‌زنی...
_بازجویی، بجنب! بیا بیرون! چشم‌بند کاملا روی چشم‌ها! سرت بالا بیاد، کاری می‌کنم دیگه نتونی تکونش بدی! دستم رو بگیر و هر سمتی بردمت میای! تو راه حرف نمی‌زنی! نمی‌پرسی کجا می‌ریم...
از یک حیاط به جلوی یک ساختمان می‌رسیم و زنگ می‌زند:
_ حاجی ۰۵۸ رو آوردم!
یک نفر می‌آید جلوی ساختمان و تو را از #زندانبان تحویل می‌گیرد...
وارد ساختمان می‌شوی، در را می‌بندد و جلوی همان پاگرد، با مشت و لگد می‌افتد به جانت...
_ مرتیکه #معاند به حضرت آقا چکار دارید شماها!؟ آخه این پیرمرد با شما چه کرده که انقد بهش حمله می‌کنید؟؟؟
درست وقتی که مطمئن شدی زیر همین مشت و لگدها می‌میری و دیگه دردها را حس نمی‌کنی، صدای خش‌دار حاجی را می شنوی:
_ نکُشیدش! باید طی روند قانونی #اعدام بشه! که درس عبرت بشه برای تمام معاندین! بیاریدش اتاق ۲۰۸
🔵 اتاق بازجویی:
روی یک صندلی نیمکت‌دار، در سه کنج دیوار می‌نشینی، کسی از پشت سرت یک کاغذ می‌گذارد روی نیمکت...
_ اسم؟!
_ اسم؟!
_ اسم؟!
صد بار می‌گوید: اسم؟!
و تو هربار جواب می‌دهی و باز می‌پرسد، هر بار خشن‌تر از پیش.
بازجو: گفتم اسم!؟
زندانی: خوب منم صدبار اسمم رو گفتم.
بازجو با مشت می‌کوبد تو سر زندانی
_ پررو بازی در نیار! اسم؟؟!!!! اسم اعضای گروه؟! اسم همه خرابکارا که با هم صفحات ضد‌انقلاب رو درست کردید و فراخوان برای راهپیمایی می‌دادید، اسم؟! اسم؟!
زندانی: من عضو هیچ گروهی نیستم! من فقط چند مقاله انتقادی نوشتم به این قصد که صدام شنیده بشه و اوضاع برای مردم، به ویژه #کارگران بهتر بشه.
بازجو : اسم !؟؟؟؟؟ اسم ؟؟؟؟؟؟!!! حاجی همکاری نمی‌کنه...
حاجی می‌آید و با مشت و لگد، دعوت به همکاری می‌کند!
وقتی به هوش می‌آیی، داخل سلولت هستی، چند دقیقه می‌گذرد تا یادت بیاید چه شده... صدای #بازجو توی گوش‌ت می‌پیچد:
اسم؟!
اسم؟!
اسم؟!
اسم؟!
درب سلول انفرادی دو دریچه دارد، یکی بالا، که از آن آمار می‌گیرند و چشم‌بند را می‌دهند و می‌گیرند، و یکی در پایین که از آن غذا و چای می‌دهند .
دریچه پایینی باز می‌شود و غذا را تحویل می‌دهد. آنقدر سردرد دارم و گیجم که اصلا در ظرف یکبار مصرف را باز نمی‌کنم و می‌خوابم.

🔵 ادامه خاطرات یک بازداشت در پست‌های آینده...
.
#تلویزیون_سپیده_دم
#سهیل_عربی
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
• .
پدر آرمان عبدالعالی، کودک مجرمی که بعد از هشت سال فراز و نشیب، با پرونده‌ای پر از ابهام، هفته گذشته به اتهام قتل غزاله شکور، به دار آویخته شد، در یک لایو اینستاگرام پیرامون ابعاد پنهان پرونده صحبت کرد...
در دقایق پایانی این فیلم، او ضمن گله از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به دلیل رعایت نکردن بی‌طرفی گفت: «کدوم مادر می‌تونه صبح یک جوان رو اعدام کنه، شاهد دست و پا زدن اون بر دار باشه، خِرخِر کردنش، قطع شدن نفسش رو ببینه، و بعد شب جلوی دوربین بگه من به آرامش رسیدم؟»
.
اینستاگرام #تلویزیون_سپیده_دم👇
@sepidehdam.tv

#آرمان_عبدالعالی
#غزاله_شکور
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
.
https://t.center/sepidehdamTv